انفجار نور
انفجار نور
انفجار نور
در پي شكست سياست غربيسازي جامعه ايراني در قالب مدرنيزم (نوسازی)، ورشكستگي اقتصاد نابسامان ايران، ناكامي سياست سركوب خشن مخالفين، ناكارآمدي استبداد و ديكتاتوري خانواده پهلوي، بيثمربودن سياست اسلامزدايی، و بيداري و همدلی و اتحاد ملت تحت رهبري امام خميني(ره)، و پيشتازي روحانيان مبارز و روشنفكران دينمدار، مرحلۀ نوين انقلاب اسلامی ايران در سال 1356 آغاز گشت و بر بنياد آرمانها و اهداف اسلامي قيام خونين 15 خرداد 42 گسترش يافت.
رهبري قاطع و حکيمانة امام، موج عظيم ضد سلطنتي در سراسر کشور، بداري و آگاهي روزافزون، روحية همگاني مقاومت و ايثار و شجاعت، و تدبير امام در جذب بدنة اداري و نظامي حكومت به امواج خروشان انقلاب، سركوبگري و فريبكاري دولتهاي پي در پي سالهاي 56 تا 57 را ناكام ساخت.
به خاك و خون كشيدن جمع كثيري از مردم به جرم شركت در راهپيماييهاي مسالمتآميز و به ويژه كشتار جمعة سياه 17 شهريور 57 و بازتاب هاي آن، و غرق شدن رژيم شاه در گرداب اشتباهات پی در پی، موجب گرديد كه بهرغم حمايت تمام عيار آمريكا و انگليس از رژيم رو به زوال سلطنتي، انقلاب اسلامي روز به روز گسترش و تداوم يابد.
با آن كه ماههاي متمادي بسياري از شهرهاي بزرگ ايران در چنگال حكومت نظامی قرار داشت، با فرارسيدن محرم 57، امام اعلام نمود كه ماه پيروزی خون بر شمشير و طليعه پيروزي برآمده است. بعد از راه پيمايیهای سرنوشت ساز تاسوعا و عاشورا 19 و 20 آذر 57)، رژيم پهلوي در سراشيب اضمحلال افتاد. تب اعلام همبستگي با انقلاب مردم و حتي صف بستن مقامات رژيم براي ملاقات با امام، فراگير شد.
تدبير آمريكاييها در گرايش رژيم به ساير جريانهاي سياسي اپوزيسيون براي تغيير مسير انقلاب اسلامي به سمت يك جنبش غيرديني كه به تشكيل نظامي غيرسلطنتي ولي همچنان وابسته به غرب بيانجامد، نيز سودي نداشت. با تشكيل شورای سلطنت و فرار شاه، آخرين روزنههاي اميد به حفظ رژيم پهلوي از بين رفت. بعد از قيام ميليونی مردم در اربعين حسينی (29 دي 57) و شكست دولت سوسيال دمكرات بختيار در تسلط يافتن بر اوضاع، قاطعيت امام خميني در تصميم بازگشت به وطن و استقبال تاريخي مردم از ايشان در 12 بهمن 57، آغازگر دهة فجر پيروزي مردم گشت.
به دنبال بازگشت پيروزمندانه امام به آغوش ميهن و وقوع تحولاتي سريع و خارق العاده در داخل كشور، آخرين روزهاي حيات سلطنت 2500ساله، در ده روز قدسي بهمن بهارگون57، سپري شد. آخرين تلاش آمريكا كه قصد انجام آن را در 21 بهمن داشت، انجام يك كودتاي خونين و كشتار وسيع مردم و رهبران انقلاب، مشابه الگوي كودتاي شيلي اما با شدتي دهها برابر بود. به فرمان الهي امام خميني، اوج حماسه ملت دلاور ايران با مقاومت دليرانه در برابر اعلام حكومت نظامي، كه كليد آغاز كودتا بود، بر تارك تاريخ نقش بست. و اينگونه پيروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 رقم خورد.
روز 19 بهمن 1357 جمعي از پرسنل نيروي هوائي در مدرسة علوي، با امام خميني بيعت كردند، بسياري از سربازان و درجهداران ارتش با فتواي امام به صفوف ملت پيوستند. روز 20 بهمن همافران تهران دست به قيام زدند كه مردم به حمايت از آنان وارد صحنه شدند. بختيار جلسه اضطراري شوراي امنيت را تشكيل داد و فرمان اجراي كودتاي طراحي شده از سوي هايزر را صادر كرد و در اولين گام ساعت شروع حکومت نظامي، 5/4 بعد از ظهر اعلام گرديد. در روز 21 بهمن سيل جمعيت به فرمان امام به خيابانها ريختند و حكومت نظامي عملاً لغو شد. روز 22 بهمن پايگاه هاي پليس و مراكز دولتي يكي پس از ديگري به دست مردم سقوط كردند. بدين ترتيب آخرين مقاومتهاي رژيم شاه در هم شكسته شد و خورشيد پيروزي انقلاب اسلامي در ايران طلوع كرد.
پيروزي انقلاب اسلامي از ديدگاه صاحبنظران، زلزلهاي ويرانگر براي سلطة نامشروع غرب در خاورميانه بود كه موجي از خيزشهاي رهاييبخش را در كشورهاي اسلامي و جهان سوم به حركت درآورد. انقلاب اسلامي ايران در زماني كه مناطق مختلف جهان بين دو قدرت شرق و غرب تقسيم شده بود با شعار «نه شرقي، نه غربي» به پيروزي رسيد و براي نخستين بار در قرن بيستم، دين را به عنوان عاملي حركتزا در پهنه مبارزات ملتها مطرح ميساخت. تسلط كامل آمريكا و انگليس بر كشور پهناور و ثروتمند ايران كه تمامي دارايي و ثروت خدادادياش را بيش از نيم قرن به يغما مي بردند، با قيام اسلامي مردم ايران به يكباره از بين رفت و زمام امور و سرنوشت آن به دست خود مردم افتاد.
به همين جهت از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپاي اسلامي در پهنهاي گسترده آغاز شد. جبهة دشمنيها را آمريكا رهبري ميكرد و دولت انگليس و شوروي و برخي دول اروپايي ديگر، به همراه تمامي رژيمهاي وابسته به غرب، در آن مشاركت فعال داشتند. امريكا درصدد بود با دامن زدن به اختلافات داخلي فرصت را براي سرنگوني نظام اسلامي فراهم سازد. ضعف دولت موقت كه اكثريت اعضاي آن را محافظهكاران ليبرال تشكيل ميدادند و روحية مماشات آنها، باعث شد تا گروهكهاي ضد انقلاب با استفاده از كمكهاي خارجي به سرعت سازماندهي شده و در گنبد و كردستان و ديگر مناطق به تشنجآفريني و شورشهاي خونين تجزيهطلبانه، دست بزنند.
مردم ايران كه فداكارانه و وفادار به امام محبوب و حكيم خود در صحنة انقلاب، حضور حماسي داشتند، در رفراندم 12 فروردين 1358، با 2/98 درصد آراء به استقرار نظام جمهوري اسلامي رأي دادند و متعاقب آن انتخابات پياپي براي تدوين و تصويب قانون اساسي و انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي برگزار گرديد. با وجود همة مشكلات و تداوم عداوتهاي آمريكا و غرب، نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران با اتكاء به ارادة امام و ملت، تسليم نشد و با تشكيل نهادهاي انقلابي به ترميم ضعفها و تضمين ادامة انقلاب پرداخت.
انقلاب اسلامي ايران بزرگترين نوآوري سياسي قرن بيستم به حساب ميآمد. اين انقلاب توانست با ارايه الگوي «مردمسالاري ديني» که متمايز از نظامهاي موجود بود، داعيهدار طرحي نو براي حکومت مردمي باشد، و از سوي ديگر با اتکاء به آموزههاي دين اسلام، نظام جهاني مبتني بر دو قطب كاپيتاليسم و ماركسيسم را با چالش عمده مواجه سازد.
سي سال پس از پيروزي انقلاب و بيست سال پس از پشت سر گذاشتن جنگ تحميلي هشت ساله، به رغم مشکلات فراوان و تحريمها و محدوديتها و محروميتها، و در شرايطي که کشور از حداقل زيرساختها و امکانات براي رشد و توسعه بيبهره بود و ميراث رژيم پهلوي و جنگي که حاميان آن بر ملت ايران تحميل نمودند چيزي جز ويرانه اي به وسعت تمام ايران نبود، انقلاب نوراني مردم ايران توانسته است دستاوردهاي عظيمي در داخل کشور و در عرصههاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي و نيز در عرصه منطقهاي و بينالمللي به ارمغان آورد.
معمولا در فرهنگ های علوم سياسی، انقلاب را به يكی از دو صورت زير تعريف میكنند:
1. سرنگونی نظام اجتماعی كهنه و فرسوده و جایگزينی آن با نظام اجتماعی نو و پيشرفته.
2. سرنگونی حكومت طبقه يا طبقههای رو به زوال و واپسگرا و جایگزينی آن با نظام اجتماعی جديد و پيشرو، و حكومت طبقه و يا طبقههای پيشرو و بالنده.
چون انقلابها به صورت ناگهانی رخ میدهند، برخی آن را به تحوّل ناگهانی در اوضاع سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همراه با كاربرد خشونت و شورش مردم تفسير كرده اند. در پارهاي از موارد نيز برای آن كه تعريف عامی ـ شامل هر نوع تحوّل اساسی ـ از انقلاب ارائه شود، میگويند: انقلاب به هر نوع تحوّل كلی و اساسی اطلاق میشود.
انقلاب اسلامی يك دگرگونی «اجتماعی ـ سياسی» ريشهدار و اساسی بود كه با جايگزينی نظام سياسی نوين، و انتقال ناگهانی قدرت همراه شد. قيام خروشان و مقاومت ميليونی همة اقشار مردم تا سرحد شهادت، از عوامل تعيين كنندۀ آن به شمار میآيد. عامل اقتصاد ـ به مفهوم تبعيض و فقر ناشی از اقتصاد وابسته و فرسودۀ رژيم حاكم ـ نيز به گونهای در مقدمات اين تحوّل بنيادی مطرح و مؤثر بود. در يك كلام اغلب عناصر موجود در انقلابهای بزرگ دنيا را در انقلاب اسلامی نيز میيابيم، با اين وجود هيچ كدام از تعريفهای متداول برای معرفی چيستی انقلاب اسلامی كافی نيست. در تعريف اين پديده، بايد ويژگیهای ديگری را كه وجه تمايز آن با انقلاب های ديگر است، گنجانيد تا تصوير درستی از انقلاب اسلامی ترسيم شود.
در انقلاب اسلامی هر كدام از عناصر فرهنگی، اجتماعی، سياسی و اقتصادی، ميتواند به گونهای عامل مؤثر شمرده شود. بر خروش و قاطعيت و سازشناپذيري و شهادتطلبي (= آمادگي براي شهادت) مردم نيز تكيه میشود، ولی مشخصة اصلی آن، شاخصهای ويژهای است كه میتوان در اين تعريف گونه مورد مطالعه قرار داد:
«انقلاب اسلامی، دگرگونی بنيادی در ساختار كلی جامعه و نظام سياسی آن بر اساس «جهانبينی»، «موازين و ارزشهای اسلامی»، «نظام امامت»، «آگاهی و ايمان مردم»، «حركت و پيشگامی متقين» و «قيام مسالمتآميز و شهادتطلبانه مردم» استوار است.»
در اين تصوير كلی، نقش عمدة ايمان، پيشگامی متقين در حركت، تئوری امامت و شهادت طلبانه بودن قيام مردمی، گويای عقيدتی بودن انقلاب اسلامی است.
قيام يكپارچة مردم و وحدت مردم در انقلاب به گونهاي بود كه به كاربردن واژههايي، مثل مردم و ملت براي شناساندن آن نارساست. بايد از واژة «امت» كه به مفهوم دقيق قرآني خود در انقلاب تحقق يافت، استفاده كرد. در انقلاب اسلامي ايران اكثيريت قريب به اتفاق ملتي بزرگ در اوج پاكي، ايثار و پذيراشدن رهبري، با حركتي پرتلاش، هدفدار و هماهنگ، قيام كردند. اين وحدت، همة اقشار ملت و بالاتر از آن، تمام جريانهاي سياسي را زير پوشش داشت و سر راه خود، مخالفان، بيطرفها و حتي آنهايي را كه انديشههاي وارداتي داشتند با خود همگام كرد و شكافها و نقطههاي ضعفي را كه ممكن بود مورد سوءاستفادة دشمن قرار گيرد، پر كرد.
1. عقيده و ايمان: مبارزۀ قاطع مردم عليه دولت و حكومت، با وجود وابستگیهايی كه مردم را به اطاعت از دولت مجبور میسازد و قدرتی كه دولت عليه مردم به كار میگيرد، به انگيزه و عامل نيرومندی نياز دارد كه در انقلاب اسلامی ايران، بايد ريشة آن را در عقيده و ايمان استوار مردم جستجو كرد. مردم بر اساس اعتقاد به امامت و تداوم آن، و ايمان به مسئوليت عمومی براي حاكميت قانون و ارزشهای الهی، تسليم و همكاری با نظام ظالم و فاسد را نامشروع میدانستند و به حکم شرعي رهبر و مرجع خود، نافرمانی در برابر اين نظام و ريشه كن كردن آن را فريضهای ديني محسوب مي نمودند.
2. اسلامی بودن انقلاب: آرمانهای انقلابی مردم، ريشه در ارزشهای اسلامی داشت. محتوا و شعارهای انقلاب برخاسته از مكتب بود و خط مشی مبارزه و اصول آن از اسلام سرچشمه میگرفت. اسلام بود كه در جذب كردن و تحرّك بخشيدن اکثريت مردم نقش تعيين كننده داشت. روح و هدف اصلی قيام مردم اجراي موازين اسلامی بود. اين آرمانها در كلية شعارهای اغلب قشرها متجلّی بود و از آگاهی مردم نسبت به اسلامی بودن انقلاب، حکايت داشت.
3. تحول بنيادين: انقلاب در لغت به معني زير و رو شدن يا پشت و رو شدن است. فلاسفه، انقلاب را اينگونه بيان مي نمايند که ذات و ماهيت يک شيء لزوماً عوض شده باشد، و در نگاه جامعهشناسان، انقلاب به معناي دگر شدن است. حتي نبايد بگوييم دگرگون شده زيرا دگرگون شدن يعني اينکه گونه و کيفيتش جور ديگر شود. بلكه بايد بگوييم دگر شدن يعني تبديل شدن به موجودي ديگر. انقلاب در ايران، دگر شدن جامعه ايراني بود با ياري گرفتن از آموزههاي اسلام ناب محمدي براي تبديل شدن به جامعه توحيدي.
4. رهبري ولايي: انقلاب اسلامی ايران بیشک پديدهای نوظهور در قرن حاضر میباشد. انقلابی غايتگرا، آرمانگرا، اسلامگرا و عالمگير و جهانشمول و بینظير در جهان اسلام که به رهبري امام خميني هدايت گرديد و تحولی شگرف در عرصه روابط بينالملل و در معادلات سياسی دولتهای جهان پديد آورد. اين رهبر تاريخساز انقلابی را بنيان نهاد كه نفي همزمان سلطة جبارانة کمونيسم و کاپيتاليسم را صلا داد. ايشان با هدف مقابله با سلطه ابرقدرتهای شرق و غرب، ملل اسلامی را به رويکردی مجدد به ارزشهای اسلامی فراخواند و انقلاب را شرطی لازم و ضروری برای تحقق آرمانهای الهی و وسيلهای برای نيل به مقاصد مکتبی و رسيدن جامعه بشری به تعالی انسانی و تحقق آزاديخواهي و عدالتجويي و استقلالطلبي ميدانست و در راه پياده کردن آن با تمام وجود اهتمام و پايداري نمود. قلوب مردم را تسخير نمود و وفاداري آنان را به دست آورد. در ديدگاه اغلب پيروان او، به راستي نايب و نمايندۀ امام زمان(عج) دانسته مي شد و رهنمود و حکمش، لازم الاتباع بود.
آيتالله العظمي امام روحالله موسوي خميني به عنوان معمار تجديد حيات اسلام، در وصيت الهي خود در مورد ويژگيهاي اين انقلاب مجدداً يادآور حقيقتي ميشود که بارها به آن متذکر گشته بود:
«شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همة انقلابها جدا است. هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام. ترديد نيست كهاين يك تحفة الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منّان براين ملت مظلوم غارتزده عنايت شده است.»
از منظري ديگر همچنين انقلاب اسلامي ايران علل چهارگانه وقوع انقلاب را، در نوع نيرومند آن نيز نشان داد:
1ـ نارضايتي عميق از شرايط حاکم با شاخصهايي مانند خستگي و تنفر مردم از وعدة تکراري و دروغين رسيدن به دروازههاي تمدن بزرگ شاه در شعارهاي طردکننده رژيم مانند «مرگ بر شاه» و «نظام شاهنشاهي نابود بايد گردد»، آشکار بود. برخلاف همه يا بيشتر انقلابهاي معاصر که تنها گروههاي خاصي در آنها شرکت داشتند، در ايران اکثر قريب به اتفاق جمعيت کشور از رژيم پهلوي ابراز تنفر ميکردند. با توجه به اين واقعيت که ناخشنودي مردم با جنبههاي فکري و عقيدتي آميخته گرديد ميتوان گفت نارضايتي در ايران از ديگر انقلابهاي معاصر شديدتر و عميقتر بود.
2-گسترش و پذيرش انديشه و ايدئولوژي جديد جايگزين، در انقلاب اسلامي با شاخص شعارهاي انقلابيون در بيان آرمانهاي جديد که در تظاهراتهاي خياباني، سخنرانيها و نوشتههاي زمان وقوع انقلاب ديده ميشد، و بيتوجهي همگاني به شعارهاي گروههاي غيراسلامي به رغم تبليغات گستردة آنها، قابل مشاهده بود. به طورکلي، در پي شکست مارکسيسم و ناسيوناليسم در تاريخ معاصر ايران، با تلاش نيروهاي اسلامي، انديشة احياي دين و بازگشت به هويت و اصول ديني روز به روز نيرومندتر شد. اکثريت کساني که در انقلاب شرکت جستند به اينکه اصول و ارزشهاي اسلامي بايد جايگزين ايدئولوژي قديم حاکم گردد، اعتقاد پيدا کردند.
3ـ در وقوع انقلاب اسلامي، وجود نوعي رهبري ويژه همراه با نهادهاي مردمي و ساختارهاي خاص نقشآفرين مانند نهاد روحانيت، شبکة مساجد و انجمنهاي اسلامي نيز آشکار بود. رهبري هوشمند و بلامنازع امام خميني، اعتماد خاص مردم به وي و پيوند ديني و تاريخي روحانيت و مردم، وضعي استثنايي پديد آورد که به گسترش روحية انقلابي و بسيج عمومي انجاميد. فراگيري شعارهايي مانند «نهضت ما حسيني است، رهبر ما خميني است»، «تا خون در رگ ماست، خميني رهبر ماست» بر پذيرش همگاني رهبري امام خميني در انقلاب اسلامي گواهي دهد.
4ـ روحية انقلابي در انقلاب اسلامي با شاخصهايي چون شجاعت و شهادتطلبي، قاطعيت و عدم تسليم امام و انقلابيون در برابر اقدامات رفرميستي رژيم شاه؛ (مانند تغيير نخست وزيران، آزادي زندانيان سياسي و آزاديهاي کنترل شدة مطبوعات) و مقاومت دليرانه در برابر اقدامات سرکوبگرانه (مانند كشتار و دستگيري و حکومت نظامي) مشخص مي شود.
همچنين امام به مناسبت هايي نظير جنگ 1967 اعراب و اسرائيل (خرداد ماه 1346) و جشن تاجگذاري خانواده پهلوي (مقارن با جنگ اسرائيل)، برگزاري جشنهاي پرهزينه و اشرافي 2500 سالة شاهنشاهي (مهر ماه 1350)، جشنهاي پنجاهمين سال شاهنشاهي پهلوي (1355) و جشن هنر شيراز (1356) اطلاعيههاي آگاهيبخش و برانگيزاننده صادر مي نمود كه متناسب با امكانات محدود آن زمان در ايران نشر و توزيع مي شد. البته كشف يك اعلاميه يا رساله احكام امام خميني نزد هركس كافي بود تا ساواك با آن فرد به شدت برخورد كند و حداقل مدتها زندان و شكنجه برايش به همراه داشته باشد.
اما مهمترين حاصل سالهاي تبعيد امام در نجف اشرف آن بود كه ايشان مجال آن را يافت تا نظرية حكومت اسلامي و ولايت فقيه را تدريس و تدوين كند، و به اين ترتيب پشتوانه نظري و ايدئولوژيك تداوم نهضت عليه رژيم شاه در اختيار ملت ايران قرار گيرد تا راه مستقل نهضت اسلامي در مقابل تئوريهاي ماركسيستي و ليبرالي رايج به روشني تبيين و معرفي گردد.
درسهاي مزبور امام درباره نظام سياسي مبتني بر اسلام و ولايت فقيه، كه از بهمن 1348 آغاز گشت خلاء بنيادهاي فكري روزآمد، مدوّن و نظريهپردازانه در مبارزه اسلامي را جبران نمود و دكترين (آموزة) سياسي انقلاب براي تشكيل نظام اسلامي را نشان مي داد. تا سال 1356 مجموعه دروس فوق در قالب جزوات و كتب مخفي در ايران انتشار يافت، و در طول آبان56 تا بهمن 57 به پرتيراژترين كتاب تاريخ ايران تبديل شد، كه به شكل پشت جلد سفيد (بدون ذكر نام واقعي كتاب يا ناشرآن) ميليونها نسخه از آن در سراسر ايران توزيع گشت. به اين ترتيب همة نيروهاي سياسي و آحاد مردم ايران تا پيش از سقوط رژيم سلطنتي به خوبي دانستند كه شاخصهاي اساسي نظام حكومتي مطلوب امام چيست و هدف ايشان در استقرار يك نظام سياسي جديد در ايران چه ويژگيهايي دارد. قسمتهاي مختلف اين كتاب در آخرين ماههاي حيات رژيم شاه كه كنترل دولت بر مطبوعات تضعيف شده بود، از طريق روزنامههاي كثيرالانتشار كه در آن زمان بيشترين ميزان تيراژ تاريخ خود را تجربه كردند، نيز انتشار يافت.
در دهة1350 در حاليكه رژيم شاه به خاطر بالا رفتن قيمت نفت داراي درآمد و قدرت بيشتري شد، همزمان با افزايش آزاديهاي اجتماعي و بي بند وباري فرهنگي و گسترش فساد اخلاقي، هرگونه اقدام سياسي انتقادي يا مبارزاتي با خشونت و شدت تمام سركوب مي شد.
دو حزب شاهساختة ايران نوين و مردم منحل شدند و در 1353، حزب واحد رستاخيز تشكيل شد و با اعلام نظام سياسي تك حزبي عضويت همگان در آن اجباري اعلام گرديد. امام خميني عضويت در اين حزب را تحريم كرد و با پيام هاي خويش مردم را به مقاومت هرچه بيشتر فراخواند.
در شهريور 1354، شاه در مراسم افتتاح مجلس از نمايندگان خواست تا خوانشي جعلي و در واقع ضداسلامي از فرهنگ باستاني را در كشور احيا و حاكم سازند. در جهت اين امر، مجلس شوراي ملي و سنا در يك اجلاس مشترك در پايان 1354 تصويب كردند كه به جاي تقويم مسلمانان، مبدأ تاريخ به آغاز شاهنشاهي هخامنشي انتقال يابد. جالب اينکه قبلاً سال 1350 را به عنوان دوهزار و پانصدمين سال بنيانگذاري شاهنشاهي جشن گرفته بودند، ولي براي ايجاد يک تاريخ قابل جايگزيني در زندگي روزمره، کشف قبلي، سي سال به عقب کشيده شد و آغاز سلطنت محمد رضا پهلوي را كه مصادف با 1320 هجري شمسي بود، به سال 2500 شاهنشاهي تغيير دادند تا تاريخ 2535 (=1355) نشانگر گذشت 35 سال از سلطنت محمدرضا باشد. اين تغيير تاريخ در همة اسناد رسمي كشور، كتابهاي درسي و رسانهها با جديت پيگيري مي شد و تخلّف از آن حتي در نامههاي دستنويس مردم به دستگاههاي دولتي ميتوانست عواقب وخيمي به دنبال داشته باشد.
پس از شكست آمريكا در جنگ نابرابر و جنايتکارانه عليه ملت ويتنام و رسوايي واترگيت (کشف تخلّف نيکسون در انتخابات براي رييس جمهوري مجدد خود) و ناکاميهاي تبليغاتي آمريكا در برابر شوروي سوسياليستي، مقارن با رييس جمهورشدن جيمي كارتر از حزب دمكرات در پاييز 55 ، مجدداً دورهاي از تهديد حكومتهاي غربگراي جهان سوم توسط امواج چپگرايي و امپرياليسم ستيزي، گسترش يافته بود. مشابه دوران كِنِدي، شرايط بهگونهاي شده بود كه آمريكا، هم، درصدد بازسازي چهره خود در جهان بود و هم، براي نجات اقمار خود در جهان سوم بر آن بود كه با طرح موضوع حقوق بشر، تغييراتي در نظامهاي استبدادي غربگرا ايجاد كند و امكان مشاركت نخبگان ليبرال را در عرصه سياسي اين كشورها فراهم سازد. به اين ترتيب سوپاپ اطمينان رفرم سياسي با فشار آمريكاي مدافع حقوق بشر، تداوم قدرت غربگرايان را تضمين كند و مانع قدرت يابي يا نفوذ جريان هاي چپ و هوادار بلوك شرق گردد. بازتاب اين سياست در ايران، به شکل تغييراتي بود كه ظاهر رژيم پهلوي را قدري دموكراتيكتر ميساخت و به منتقدان و مخالفان رفرميست مجالي براي بروز و ظهور ميبخشيد.
براي پوستاندازي و نمايش تغيير در رژيم شاه، نخست وزير 13ساله، اميرعباس هويدا (بهايي و آمريکاگرا) در مرداد 56 جاي خود را به به جمشيد آموزگار وزير دارايي کابينهاش داد که او هم تکنوکراتي وابسته به آمريکا بود. وي اولين و آخرين دبيرکل حزب واحد رستاخيز نيز بود. هويدا جانشين عَلَم وزير دربار قدرتمند و محرم اسرار شاه شد. در واقع براي هويدا پست وزارت دربار و نشستن بر صندلي قدرت پنهان و مباشرت مستقيم شخص شاه، تنزل مقام محسوب نميشد اما به افکار عمومي اينگونه القاء ميشد که تغييراتي مثبت در درون ساختار قدرت در حال وقوع است.
شاه در آبان56 به آمريكا رفت تا با رئيس جمهور جديد آمريكا ملاقات نمايد. به هنگام اجراي مراسم استقبال در محوطة باز کاخ سفيد، تظاهرات ايرانيان مقيم آمريكا در مخالفت با شاه و مداخله پليس که با پرتاب گلولههاي گاز اشکآور همراه بود و به علت وزش باد چشمان کارتر و شاه را نيز اشکبار ساخت، از جنبة تبليغاتي به زيان شاه تمام شد.
در همان ماه، آيتالله سيد مصطفي خميني فرزند امام در نجف با دسيسه عوامل مخفي ساواک شاه به شهادت رسيد. تلگرامها و اعلاميههاي تسليت و برگزاري مجالس ترحيم او در نقاط مختلف ايران، بسترساز طرح دوبارۀ نام امام خميني و تجليل گسترده از شخصيت و مبارزات ايشان و اعلام همراهي با وي گرديد.
در 11 دي، کارتر در شب اول سال نو ميلادي(1978) در ضيافت شاهانه در تهران به نشانه ابراز محبت و آرزوي سلامتي محمدرضاشاه، جام مشروب خود را به جام ميزبانش زد و در سخنانش رسماً از شاه و حکومتش تمجيد و اعلام پشتيباني نمود و ايران «تحت رهبري شايسته شاه» را «جزيرة ثبات» ناميد. شاه، سرمست از حمايت کامل آمريکا، در واکنشي منفعلانه به طرح نام امام، در صدد تحقير و اهانت به ايشان برآمد. يک هفته پس از سفر کارتر، در 17 دي ماه سالگرد کشف حجاب اجباري رضاشاه و در آستانه ماه محرم 1356، به دستور شخص شاه مقالهاي در روزنامه اطلاعات با امضاي مستعار احمد رشيدي مطلق و تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» منتشر شد. اين مقاله با يادآوري و تمجيد از اصلاحات ارضي و انقلاب سفيد شاه و ملت ، با بكار بردن تعابير زشت در مورد امام خميني ايشان را مورد اهانت قرار داد.
جشنهاي نيمه شعبان در پايان تيرماه 57 بنا به رهنمود امام به علت شهادت دهها تن از مردم در آن ايام، به مجالس تسليت به امام زمان(عج) مبدل گشت و انقلابيون مسلمان از چراغاني و تظاهر به شادي و سرور خودداري کردند. در مقابل اين اقدام، دولت دستور داد تمامي کلانتريها و ادارات دولتي به شکل گستردهاي اطراف محل خود را چراغاني و آذينبندي کنند.
در نيمة مرداد ماه57 با پيام 8 ماده اي امام خميني به مناسبت فرارسيدن ماه رمضان و افزايش مجالس و محافل مذهبي، دامنة تظاهرات در اين ماه گسترش بيشتري يافت. حملات خونين مأموران رژيم شاه به اجتماعات و تظاهرات نيز رو به فزوني نهاد.
در 28 مرداد 57 (سالروز کودتا) سينما ركس آبادان در حين نمايش فيلم گوزنها که اتفاقاً نشانهها و اشاراتي در حمايت از مبارزين داشت، آتش گرفت و بيش از300 نفر در ميان آتش كشته شدند. ابتدا دولت کوشيد براي بدنام ساختن مبارزات مردم اين اقدام را به انقلابيون نسبت دهد ولي آشکارشدن اين واقعيات كه دربهاي خروجي سينما از قبل قفل شده بودند، آب شيرهاي آتش نشاني قطع شده بود و كيفيت مواد آتشزاي به کاررفته بنا به توضيحات كارشناسان به گونهاي بوده که دسترسي مردم و يا انقلابيون به آن مواد امکان پذير نبود، افکار عمومي را متقاعد نمود كه اين كار براي رعبآفريني و سرکوب شديدتر مبارزين مذهبي به بهانة مخالفت آنان با سينما و تروريست ناميدن آنان، توسط ساواك طراحي و اجرا شده است.
اين فاجعه موجي از تظاهرات مردم عليه دولت و رژيم شاه (در2 شهريور برابر با 21 رمضان) را در سراسر کشور به ويژه در استان خوزستان موجب گشت که در کنار تشديد مبارزات عمومي مردم، زمينة سقوط دولت آموزگار در پنجم شهريور57 را فراهم ساخت. سپس دولت جعفر شريف امامي با شعار آشتي ملي و مبارزه با فساد مقامات و وعدۀ انجام مطالبات مردم، بر سر کار آمد. وي براي اغفال مردم تاريخ شاهنشاهي را لغو نمود، کازينوها و کابارهها را تعطيل کرد، و برخي از مقامات را براي ساکت نمودن اعتراضات مردمي بازداشت کرد و ظاهراً به زندان انداخت.
پس از نماز عيد فطر در 13 شهريور57 ، با سازماندهي روحانيت مبارز تهران، يك راهپيمايي ميليوني بي سابقه تا آن روز، از تپه هاي قيطريه به سمت پيچ شميران برگزار گرديد. نظم و سازماندهي و حضور گستردۀ مردم در اين راهپيمايي طولاني و انبوه، نيروهاي امنيتي و انتظامي رژيم شاه را غافلگير ساخت. فرداي آن روز، روزنامه کيهان اين تظاهرات را «بزرگترين راهپيمايي سياسي ـ مذهبي تاريخ ايران» ناميد که شعار اصلي آن اين بود: «نهضت ما حسيني، رهبر ما خميني». در همين تظاهرات تدبير امام مبني بر جذب بدنة مأموران رژيم به انقلاب با راهبرد «گل در برابر گلوله»، در سطح وسيعي به نمايش گذارده شد. اکثر مردم با تبريک عيد فطر، نيروهاي نظامي و انتظامي مستقر در طول مسير را گلباران کردند. خبرگزاري فرانسه اين تظاهرات را نشانة ورود ايران به «تحول برگشتناپذير» توصيف نمود و آن را نمايش قدرت اسلام خواند. مشابه اين راهپيمايي در مقياس متناسب جمعيت هر منطقه در اکثر شهرستانهاي کشور برگزار شد.
دولت آشتي ملي اعلام کرد که برپايي تظاهرات ممنوع است و با متخلفان برخورد شديد خواهد شد. در 16شهريور، راهپيمايي بزرگ ديگري به دعوت روحانيت مبارز تهران برگزار شد. سيل عظيم مردم از نقاط مختلف شهر به راه افتاد و در ميدان آزادي به هم پيوست. در اين تظاهرات عليه شاه و آمريکا شعار داده شد و براي اولين بار اين شعار نيز در اين سطح وسيع جمعيت سر داده شد: «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي». در قطعنامة پاياني اين راهپيمايي كه توسط آيتالله دکتر بهشتي قرائت گرديد بر رهبري امام در نهضت مردم ايران و آرمان تشکيل نظام اسلامي تأكيد شد. به هنگام متفرق شدن جمعيت در دستهجات پراکنده، ميان گروههايي از مردم اين شعار تكرار ميشد: فردا صبح، 8 صبح، ميدان شهدا. ميدان ژاله در شرق تهران قبلاً به علت به شهادت رسيدن تعدادي از تظاهرکنندگان در آن مکان، توسط مردم ميدان شهدا نامگذاري شده بود.
اما ناگهان بدون اعلام و اخطار قبلي و بر اساس تصميم شبانة شاه، در ساعت 6 بامداد جمعه 17 شهريور، دولت حكومت نظامي به مدت 6 ماه در شهرهاي تهران، قم، تبريز، مشهد، اصفهان، شيراز، آبادان، اهواز، قزوين، كازرون، جهرم و كرج برقرار كرد. سپهبد اويسي هم به عنوان فرماندار نظامي تهران منصوب شده بود. صبح آن روز سياه و فاجعهبار، قريب بيست هزار تن مردمي كه بسياري از آنان از اعلام حکومت نظامي بيخبر بودند و براي شركت در تظاهرات به ميدان شهدا آمده بودند، از زمين و هوا به گلوله بسته شدند و خيل انبوهي از مردم شهيد شدند. اين فاجعه که يادآور کشتار کور 15خرداد بود، درياي خون بين شاه و مردم را عميقتر ساخت و آتش خشم ملت را عليه رژيم سلطنتي شعلهور نمود. از آن به بعد گروهها و رجال ميانهرو و ليبرال که در صدد مصالحه با رژيم بودند و چارۀ کار را در اصلاحات و جلوگيري از انقلاب ميدانستند، ديگر مجالي براي خويش نميديدند و شانس موفقيتي نداشتند.
امام خميني طي پيامي با تجليل از شهداي 17 شهريور و دعوت مردم به ادامة مقاومت، شاه را مسئول مستقيم اين فاجعه معرفي کرد و در شرايطي که خطر يأس، تداوم مبارزه را تهديد ميکرد، عواطف و اميدواري خويش به پيروزي را اينگونه بيان نمود: «اي کاش خميني در ميان شما بود و در کنار شما در جبهة دفاع براي خداي تعالي کشته ميشد. ملت ايران مطمئن باشيد دير يا زود پيروزي از آن شماست».
اعتصاب در صنعت نفت ايران از 19 شهريور و از پالايشگاه تهران آغاز شد. دو هفته بعد دامنة اعتصابات به جنوب و پالايشگاه آبادان رسيد. موج دوم اعتصاب از 28 شهريور 1357، راه آهن، شبكه آب و برق، و بانك ملي را فراگرفت. موج سوم در 15 مهر با اعتصاب سراسري دانشگاهيان و فرهنگيان به اوج خود رسيد.
در اواخر مهرماه و در طي مراسم چهلم شهداي جمعة سياه، وابستگان رژيم شاه به مسجد جامع كرمان يورش بردند و با ضرب و شتم مردم بخشي از مسجد را تخريب نمودند و آتش زدند. در بسياري از شهرهاي ديگر نيز در اربعين 17 شهريور اجتماعات و تظاهرات متعددي برپا شد که اغلب آنها توسط مأموران رژيم شاه به خاک و خون کشيده شدند.
در همين ماه دولت عراق به درخواست شاه از امام خميني خواست كه يا به فعاليتهاي سياسي خود پايان دهد و يا خاك آن كشور را ترك گويد. امام ابتدا به سمت كويت رفت و پس از امتناع اين كشور از پذيرفتن ايشان، به پاريس هجرت نمود. در آنجا امكانات ارتباط با ايران و استفاده از رسانههاي بينالمللي بيشتر مهيا بود.
در 13 آبان سرکوب خونين اجتماع دانشجويان و دانشآموزان در دانشگاه تهران، به شهيد و مجروح شدن تعداد زيادي از آنان منجر گرديد. پخش گزارش حوادث خونين دانشگاه از تلويزيون حتي اندك مردم بدبين و مردد را نيز عليه رژيم شاه شوراند و فرداي آن روز همه را با خشم به خيابانها کشاند. تهران در 14 آبان 57 شاهد تظاهراتي متفاوت بود که در بخشهايي از آن گروهي از افراد با سوءاستفاده از خشم و احساسات پاک مردم، آنان را به حمله به بانکها و سينماها و اماکن عمومي تحريک ميكردند. گويا عوامل ساواک و برخي جناحهاي حکومت براي زمينهسازي روي کار آمدن يک دولت نظامي مايل بودند که تظاهرات مسالمتآميز مردم را به صورت شورش و آشوب جلوه دهند تا توجيه تبليغاتي کافي براي نظامي ساختن کامل کشور را فراهم سازند.
فرداي آن روز اعلام شد که دولت نظامي به نخست وزيري ارتشبد ازهاري جايگزين دولت آشتي ملي شريف امامي شده است. در پاسخ به تهديد و سرکوب دولت نظامي، به زودي موج جديدي از تظاهرات و اعتصابات در سراسر کشور آغاز گرديد. در آذر ماه با آغاز ماه محرم، که امام آن را ماه پيروزي خون بر شمشير ناميده بود، و پيوند خوردن تظاهرات با عزاداري حسيني، شور و فضاي تازهي ايجاد شد. تظاهرات شبانة اول محرم در تهران و بسياري از شهرستانها با رگبار گلولههاي مأموران رژيم شاه، تعداد زيادي شهيد و مجروح بر جاي گذارد. پيام امام در اين باره نيز بر مقاومت و عدم سازش با شاه تأکيد داشت.
مردم در مقابله با خطر کشتار شبانه، به ابتکار نويني دست زدند و در شبهاي محرم پس از اتمام مجالس عزاداري، بر روي پشت بامها فرياد الله اکبر سر ميدادند و براي اولين بار تظاهرات پشت بامي را ابداع کردند. اين نوع تظاهرات، فشار رواني سختي بر مقامات و مأموران رژيم وارد ميساخت و عملاً امکان مقابله با آن وجود نداشت. حتي خانواده شاه از اطراف کاخ خود صداي تکبير و مرگ بر شاه شبانه مردم را ميشنيدند.
نخست وزير نظامي در مجلس اعلام نمود که اين تکبيرهاي شبانه و صداي تيراندازيهاي بيهدف، واقعي نيستند و صداهاي ضبط شده بر روي نوار است که به کمک بلندگو پخش ميشود.
راهپيماييهاي سرنوشتساز ميليوني تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر57) در زماني كه دولت نظامي بر سركار بود، اتفاق افتاد. اين دو تظاهرات، عظيمترين راهپيماييهاي دوران انقلاب اسلامي محسوب ميشود. برخي از خبرگزاريها تعداد مردم شرکت کننده را که از شرق تا غرب تهران (ميدان آزادي) امتداد داشت، بين 3 تا 4 ميليون نفر گزارش نمودند. محمدرضا شاه، خود شخصاً با هليکوپتر بر فراز جمعيت به پرواز درآمد و براي اولين بار ميزان وسعت و فراگيري انقلاب را به چشم خويش مشاهده کرد. امام خميني در پيام خود اين دو راهپيمايي را رفراندم بزرگ عليه شاه توصيف نمود. همزمان با تهران در بسياري از شهرهاي ديگر نيز راهپيماييهاي انبوه و کم سابقه برگزار شد.
در سه روز خونين 9 تا 11 دي 57 تظاهرات گسترده مردم مشهد با کشتار وسيع مردم روبرو شد و صدها تن شهيد و مجروح شدند. اعتصاب و تظاهرات همچنان در اغلب شهرها ادامه داشت و امواج خروشان انقلاب به پيش ميرفت.
روز 13 دي ژنرال رابرت هايزر، معاون فرماندهي ناتو و فرستادة ويژة کارتر به ايران آمد. بعدها مشخص گرديد مأموريت او تلاش براي سوار شدن بر امواج تغييرات و حفظ منافع آمريکا و آمادگي براي انجام کودتا در زمان مناسب بود. بر اساس طرح آمريکا شاپور بختيار كه از رهبران جبهه ملي بود، به نخست وزيري منصوب شد. شوراي سلطنت تشكيل گرديد و شاه در 26 دي 57 به ظاهر براي استراحت رهسپار خارج از كشور شد. هايزر بايستي مانع خروج مقامات مهم سياسي و نظامي رژيم شاه ميشد و آنها را به حمايت از بختيار واميداشت و در صورت لزوم به کمک آنها نظام جمهوري سکولار مطلوب آمريکا را در ايران برپا مينمود.
پيش از فرار شاه از ايران، امام خميني در 22 دي 57 اعلام کرد براي هماهنگي مبارزات و طراحي دوران انتقالي به نظام جديد جمهوري اسلامي، شوراي انقلاب را تشکيل داده است. با تداوم تظاهرات و اعتصابها دولت بختيار نيز مرحله به مرحله عقبنشيني کرد و پس از ناکامي در ممانعت از بازگشت رهبر انقلاب به ميهن، مجبور شد به هواپيماي حامل امام و همراهان ايشان اجازة فرود در فرودگاه مهرآباد تهران بدهد.
در 12 بهمن، امام با استقبال بينظير مردم وارد كشور شد. در 16 بهمن، امام حكم نخست وزيري دولت موقت را براي مهندس مهدي بازرگان صادر كرد.19 بهمن، جمعي از همافران نيروي هوايي ارتش با امام بيعت نمودند. در 21 بهمن، امام به مردم رهنمود داد كه با ناديده گرفتن مقررات حكومت نظامي در خيابانها حضور داشته باشند و از انقلاب خويش حفاظت کنند. بعد از دو روز درگيريهاي محدود و پراکنده مردم براي تصرف مراکز انتظامي و نظامي و امنيتي، در 22بهمن57 ، رژيم سلطنتي پهلوي به طور کامل فروپاشيد و انقلاب اسلامي مردم ايران به پيروزي رسيد.
وابستگي، اسناد روشن تاريخي نشان ميدهد که سلطنت پهلوي هم در پيدايش و هم در بقا متکي به بيگانه بود. بعضي از مظاهر اين اتکا و وابستگي عبارتند از:
.پيوند عميق رژيم شاه در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي و نظامي به آمريكا و ساير كشورهاي غربي.
.پيمان نظامي آمريكا و ايران در 1326 و عضويت ايران در پيمان نظامي بغداد متشکل از آمريكا، انگلستان، افغانستان، عراق و تركيه.
.ايجاد سازمان پيمان مركزي (سنتو) ايران با حضور پاكستان، تركيه، انگلستان و آمريكا در 1334 در برابر شوروي.
.تبديل ايران به ژاندارم منطقه خليجفارس بر اساس دكترين نيكسون، براي حفاظت از منافع غرب با ثروت و سرباز ملت ايران.
.تصويب و اجراي کاپيتولاسيون يا مصونيت قضايي مأموران آمريكايي در ايران.
.حضور بيش از چهل هزار مستشار و نظامي آمريكايي و سلطه آنها بر ارتش ايران.
.مداخلة نظامي ارتش ايران در استان ظفار عمان بنا به خواست غرب.
.استقرار پايگاههاي استراق سمع از شوروي براي آمريکا با بودجه و امکانات ايران.
. درگيري نظامي ايران در سومالي براي تأمين منافع آمريکا.
. تأمين سوخت اسرائيل به هنگام جنگ اعراب و اسراييل.
.ارسال تجهيزات نظامي از سوي ايران براي متحدان آمريکا در آفريقا.
.خدمات رساني اطلاعاتي و امنيتي به سازمانهاي جاسوسي آمريکا و انگليس و اسراييل و ساير قدرتهاي غربي.
.ارتباط نزديک و همكاري با رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي بر مبناي سياست آمريکا و انگليس و...
دربار پهلوي، در برگيرندة فرزندان رضاشاه، همسران و فرزندان آنها، و ساير بستگان شاه ميگرديد. بخش اعظم درباريان در فعاليتهاي غيرقانوني اقتصادي دست داشتند. داراييهاي دربار از هر راه ممکن افزوده ميشد: باقيمانده اراضي كشاورزي تصاحب شده به زور توسط رضاشاه، املاک و اراضي تصرف شده دوران حکومت محمدرضاشاه، بخشي از درآمد رسمي صادرات نفت و رشوههاي پشتپرده قراردادهاي نفتي، اخذ وامهاي کلان دولتي، حقالسهم رسمي يا پنهان معاملات کلان و تجارتهاي عمده در بخش دولتي و خصوصي، مشارکت در شبکههاي قاچاق اجناس عتيقه و خاويار و مواد مخدر، دايرکردن کازينوهاي بزرگ و هر نوع عمل نامشروعي که متضمن سود قابل توجه براي درباريان ميبود.
دربار همچنين محل خريد و فروش پستهاي نان و آب دار دولتي و دسيسهگري براي برکشيدن يا به زيرآوردن مقامات نيز محسوب ميشد و هر يک از اعضاي آن به تنهايي يا با مشارکت ديگران داراي عوامل و عناصر فرمانبر در سيستم حکومت بودند.
پس از شخص شاه و فرح، قدرت اصلي دربار که حتي گاهي شاه را نيز به چالش ميکشاند، خواهر دوقلوي محمدرضا يعني اشرف پهلوي بود که از اواخر دهة بيست آوازۀ تخلفات و قدرت طلبيهاي وي زبانزد داخل و خارج بود. اعضاي خاندان سلطنتي با توجه به نفوذ خود با بهرهگيري از رونق ناشي از بالارفتن قيمت نفت، مبالغ هنگفتي را با شرايط بسيار مناسب و حداقل بهره از بانكهاي دولتي وام ميگرفتند و در حوزههاي تجاري و صنعتي سرمايهگذاري ميكردند. در اوايل دهة 1350، خاندان پهلوي ثروتمندترين خانوادة سرمايهگذار ايران بودند. شاه مالك بسياري از سهام چندين كارخانة بزرگ بود. بقية اعضاي خانوادة سلطنتي و عناصر وابسته به اين خاندان، بزرگترين صاحبان اصلي و سهامداران شركتهاي بيمه، توليد سيمان، بافندگي و حمل و نقل، بانكداري، توليد آلومينيم، هتلداري و كازينوداري و غيره بودند.
آخرين منبع ثروت دربار پهلوي و يكي از مراكز غارتگر اموال و منابع ملي، بنياد پهلوي بود. اين بنياد سالانه بيش از 40 ميليون دلار از سرمايههاي ملت مظلوم ايران را از دولت كمك مالي ميگرفت و با اين پول نفوذ خود را در همة زواياي اقتصادي كشور گسترده ميكرد. در سال 1356 يعني سال آغاز زمزمههاي انقلاب اسلامي، بنياد پهلوي سهامدار اصلي 207 شركت از جمله 8 شركت استخراج معدن، 10 كارخانة سيمان، 17 بانك و شركت بيمه، 23 هتل، 25 شركت صنايع فلزي، 25 شركت كشت و صنعت و 45 شركت ساختماني بود. اين بنياد، يك منبع مالي عظيم براي خاندان سلطنتي و وسيلهاي براي نفوذ در بخشهاي كليدي اقتصاد و راهي براي خريد نخبگان سياسي، اقتصادي و فرهنگي كشور بود. بخش اعظمي از سرمايههاي اين بنياد تبديل به نقدينگي شد و در كوران انقلاب اسلامي به خارج از كشور منتقل گرديد و صرف طراحي كودتا، كمك به گروههاي مخالف جمهوري اسلامي و مردم ايران و كمك به حکومت هايي چون رژيم صدام و رژيم صهيونيستي براي مقابله با انقلاب اسلامي ايران شد.
«ساواك» که نام اختصاري سازمان اطلاعات و امنيت كشور بود، از اواخر 1335 كار خود را آغاز نمود. رئيس ساواك عنوان معاون نخست وزير را داشت و رئيس آن را شاه منصوب ميكرد. در شكلگيري و تقويت ساواك، آمريكا و انگليس و اسرائيل نقش عمده و اصلي داشتند. وظيفه اصلي اين سازمان حفظ امنيت رژيم سلطنتي، و سرکوب مخالفان و منتقدان شاه بود. از سال 1350، شهرباني، ژاندارمري و ساواك يك كميتة مشترك ضد خرابكاري تشكيل دادند. از آن پس بصورت دائمي در اذهان مردم ترس از دستگيري بخاطر مخالفت با شاه القاء ميشد تا در ساية رعب و وحشت حاصله کسي جرأت مبارزه عليه رژيم شاه را پيدا نکند. القاي ترس مفرط به تنفر عمومي از ساواك انجاميد. بخصوص آنكه به تدريج اعمال ساواك در شكنجه و كشتن مخالفان آشكار گرديد. هر 4 تن روساي ساواك از ابتدا تا انتهاي كار اين سازمان، كشته شدند. اولين نفر يعني تيمور بختيار توسط نيروهاي شاه (1349) در عراق ترور شد و سه تن ديگر يعني پاكروان، نصيري و مقدم توسط دادگاههاي انقلابي پس از پيروزي انقلاب اسلامي محاکمه و مجازات شدند.
اسناد و مدارک روشن به خوبي نشان ميدهد که تمامي آحاد مردم مسلمان و آگاه ايران و رهبران مقبول مردم به خوبي مي دانستند كه در انقلاب، با نفي رژيم سلطنتي پهلوي چه چيزي را نميخواهند و چه چيزي را ميخواهند. البته روشن است كه درك اجمالي و يا تفصيلي مردم از آرمان هاي انقلاب اسلامي ايران بسته به سطح فكري و شناخت اجتماعي هر يك از اقشار جامعه متفاوت بود. اما همگان بر اين نكته واقف و متفق بودند كه اكثريت مردم مسلمان ايران؛ معنويت و آزادي و عدالت، استقلال و رشد و سعادت، و شكوفايي و عزت و سربلندي كشور خويش را در سايه تحقق ارزشها و احكام اسلام ناب محمدي(ص) جستجو ميكردند.
مطابق يک تحقيق دانشگاهي در سال 83، براساس تحليل محتواي شعارهاي مردم تلاش شده تا تصوير دقيقتري از اهداف انقلاب ارائه شود. مقطع زماني گردآوري اين شعارها از مهر 1356 تا شهريور 1360 انتخاب شده است چرا که بنا به فرض اين تحقيق در آن مقطع، هنوز انقلاب در جريان بوده و استقرار نيافته بود. در اين تحقيق از تمامي منابع مکتوب از جمله منابع چاپي و غيرچاپي و حتي مطالب نوشته شده بر روي ديوارها استفاده شده و آنچه که تحت عنوان شعار ثبت گرديده بود، استخراج گشته است.
از ميان آنچه گردآوري شده بود، حدود 4000 شعار انتخاب شد و مجموعه آنها به شش محور تقسيم گرديد: محور اول، شعارهاي مربوط به شرايط داخلي و وضعيت نامطلوب رژيم شاه، که حدود 20درصد کل شعارها را در برميگرفت. محورهاي بعدي، شعارهاي مربوط به اهداف، ارزشها و آرمانهاي انقلاب (18درصد) و شعارهاي مربوط به چگونگي سرنگوني رژيم (10درصد)، شعارهاي مربوط به مرحله بعد از به قدرت رسيدن انقلابيون، شعارهاي مربوط به شخصيتهاي انقلاب و در پايان، شعارهاي مربوط به مقامات خارجي را شامل ميشود.
در شعارهاي مربوط به اهداف، ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي، اهداف و ارزشهاي سياسي انقلاب 36درصد ، اهداف و ارزشهاي فرهنگي 49درصد و اهداف و ارزشهاي اقتصادي تنها 5درصد از اين شعارها را به خود اختصاص ميدادند.
به تعبير دکتر محمدحسين پناهي استاد دانشگاه و محقق اين تحقيق، اگر توزيع و تکرر شعارها را مبنا قرار دهيم، مشخص ميشود که مهمترين هدف انقلاب، در واقع اهداف و ارزشهاي فرهنگي آن است و در اين راستا، اهداف و ارزشهاي سياسي در اولويت بعدي قرار گرفته و در نهايت اهداف و ارزشهاي اقتصادي اولويت بسيار پاييني از خواستههاي مردم در شکلگيري انقلاب را به خود اختصاص داده است.
طبق اين پژوهش در اهداف و ارزشهاي فرهنگي انقلاب ، شعارهاي مطرح آنها، ارزش شهادت و جانبازي (41درصد)، اهميت دين اسلام و ضرورت توجه به آن (31درصد)، ارزش حجاب اسلامي (6درصد) مقدسات اسلامي (16درصد) و ساير ارزشها و هنجارهاي اسلامي (4درصد) را شامل ميشود.
همچنين نگاهي به ارزشهاي اقتصادي مطرح در زمان انقلاب، در قالب شعارهايي که بيان ميشد، نشان ميدهد نفي فقر و محروميتهاي اقتصاد و حمايت از طبقات محروم در اولويت نخست و مخالفت با سرمايهداري ظالمانه در اولويت بعد، مهمترين اهداف اقتصادي شکلگيري انقلاب اسلامي بوده است.
به استناد تحقيق ديگري در باره همان مقطع زماني انقلاب، با استفاده از کتاب صحيفة نور، سخنان امام خميني تحليل محتوا شده است. در مقايسهاي بين شعارهاي انقلاب، و گفتار و اعلاميههاي امام، انجام مشخص ميشود که اين دو سازگاري زيادي با هم داشته و بسيار بر هم منطبق بودهاند.
امام خميني در آذر 57 چنين اعلام نمود: «هدف ما، برقراري جمهوري اسلامي و برنامة ما، تحصيل آزادي و استقلال و سپردن اداره کشور به کارشناسان امين و حذف خيانتها ... و اصلاح قانون اساسي است.» (پيام امام 14/8/57)
چنان كه در بسياري از پيامها وسخنان امام به تلاش براي اجراي احكام مترقي و سعادت آفرين اسلام و تحقق عدالت و پيشرفت در همه زمينهها تأكيد شده است. همانگونه كه اشاره شد، آرمانهاي انقلاب اسلامي را از خلال شعارهاي مردم و پيامهاي امام خميني به خوبي ميتوان شناخت، آرمانهايي كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز به صورت اصول مدوّن درج شده است.
ميتوان اين اهداف و آرمانها را در سه دسته فرهنگي، سياسي و اقتصادي طبقه بندي نمود:
1- آرمانهاي فرهنگي و اجتماعي، مانند: ايجاد محيط مساعد براي رشد فضائل اخلاقي بر اساس ايمان و تقوا، مبارزه با مظاهر فساد و تباهي، بالا بردن سطح آگاهي هاي عمومي، آموزش و پرورش همگاني، تقويت روح بررسي، تتبع و ابتكار و تشويق محققان، رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي عموم، ايجاد نظام اداري صحيح، تأمين حقوق همهجانبه افراد، توسعه و تحكيم برادري اسلامي، تدوين قوانين و مقررات مدني مناسب، برقراري حقوق مساوي براي مردم بدون توجه به قوم، قبيله، رنگ و نژاد، برخورداري همگان از تأمين اجتماعي، گسترش آزاديهاي قانونمند اجتماعي.
2- آرمانهاي سياسي، نظير: سرنگوني نظام استبدادي و وابستة سلطنتي و ايجاد حكومت مردمي و مستقل، ادارة امور كشور بر اساس اصل اسلامي شورا و دعوت به خير، نفي هرگونه ستمگري، ستمكشي، سلطهگري و سلطهپذيري، تأمين امنيت داخلي و نفي تفتيش عقايد، آزادي قانونمند نشريات، مطبوعات، اجتماعات و راهپيماييها، اتكاء به آراي عمومي در اداره كشور، طرد كامل استعمار و جلوگيري از نفوذ اجانب، محو هرگونه استبداد، خودكامگي و انحصارطلبي، تقويت كامل بنية دفاع ملي، تنظيم سياست خارجي مستقل، ايجاد روابط صلحآميز با دول ديگر، حمايت مقدور از مبارزه حق طلبانه ستمديدگان و مستضعفان در برابر مستكبران.
3- آرمانهاي اقتصادي، همچون: پايان بخشيدن به غارت بيتالمال توسط خاندان پهلوي و مقامات رژيم سلطنتي، صيانت از ذخائر و معادن زيرزميني، تلاش در راه پيشرفت تكنولوژيك، استقلال و خودكفايي اقتصادي، تأمين خودكفايي در علوم و فنون، پيريزي اقتصاد صحيح و عادلانه، تلاش در جهت ريشهكن كردن فقر و محروميت، تأمين نيازهاي اساسي مردم، تأمين شرايط براي اشتغال همگان، تنظيم برنامة اقتصادي كشور به نوعي كه موجب خودسازي و افزايش مهارت و ابتكار افراد جامعه باشد، جلوگيري از استثمار و بهرهكشي، منع اضرار به غير، انحصار، احتكار و ربا، منع اسراف و تبذير، جلوگيري از سلطه اقتصادي بيگانه بر اقتصاد كشور، تلاش براي افزايش توليدات كشاورزي و صنعتي، حركت در مسير عدالت اقتصادي و كم كردن فاصله طبقاتي، رسيدگي به روستاهاي كشور و محروميتزدايي از آنها.
1- دستاوردهاي فرهنگي و اجتماعي، مانند: به وجود آمدن محيط نسبي خوب جهت رشد كمالات اخلاقي، زدودن اغلب مظاهر فساد از عرصه جامعه، ارتقاي نسبي سطح آگاهيهاي عمومي، ريشهكني بيسوادي، افزايش امنيت اجتماعي و قضايي در بسياري از موارد، رواج گونههاي مختلف ادبيات انسانساز اخلاقمدار، آموزنده، انقلابي و ديني، افزايش و رشد مطبوعات و نشريات مفيد و سازنده، اسلامي كردن اغلب مقررات مدني، جزايي و اقتصادي، گسترش و احياي تفكر ديني در اقشار مختلف فرهنگي و در اغلب سطوح اجتماعي، افزايش هماهنگي بين تعهد و تخصص در جامعه متخصصان كشور، همكاري ثمربخش اساتيد و پژوهشگران حوزه و دانشگاه، افزايش پانزده برابري ظرفيت دانشگاهها، مردمي شدن قواي مسلح و ايجاد بسيج، تلاش در جهت معرفي و تعميم الگوي زن مسلمان، افزايش تعداد و تنوع و توزيع جغرافيايي دانشگاهها، گسترش مراكز علمی و تحقيقی در همه زمينهها، افزايش و گسترش مدارس در همه مقاطع، جهش در محتوا و تعداد عناوين منتشره كتاب و گسترش كتابخوانی، ايجاد خودباوري فرهنگي و علمي، جهش در ابتكارات و نوآوريهاي علمي، دستيابي به عرصههاي فوق پيشرفته علمي از قبيل نانو تكنولوژي و شبيهسازي و ژنتيك و دانش هستهاي و...
در حوزة هنري و فرهنگي يكي از موارد قابل اشاره، سينماي ايران است كه به اذعان تمامي صاحبنظران، قبل از انقلاب به هيچ وجه در دنيا مطرح نبوده و به حساب نميآمده اما امروزه به عنوان يكي از جذابترين، صاحب سبكترين و جزو چند سينماي مطرح جهان قرار دارد.
موفقيت و دستيابي هرساله دانش آموزان ايراني به مقامات جهاني در المپيادهاي علمي در رشتههاي مختلفي همچون فيزيك، رياضي، شيمي، كامپيوتر و ... در رقابت با كشورهاي پيشرفته علمي يكي ديگر از شواهد رشد و توسعه علمي كشور در سالهاي پس از انقلاب است. رشد كمي دانشجويان كشور يكي ديگر از شاخصهاي توسعه علمي در سالهاي پس از انقلاب ميباشد. درحالي كه تعداد دانشجويان دانشگاههاي كشور قبل از انقلاب از مرز 150 هزار نفر تجاوز نميكرده امروزه اين تعداد به حدود دو ميليون و پانصد هزار نفر بالغ شده است.
همچنين در خصوص رشد سطح تخصص بايد اشاره نمود كشوري كه در سال 1356 با 33 ميليون جمعيت، نيازمند ورود پزشك از خارج (از كشورهايي همچون هند، بنگلادش و پاكستان و ...) بوده هم اكنون با جمعيتي بيش از دو برابر، پزشك مازاد دارد و خود به ديگر كشورها پزشك صادر ميكند. 2- دستاوردهاي سياسي، نظير: ريشه كني نظام استبدادي شاهنشاهي، استقرار نظام جمهوري اسلامي، استقلال سياسي و قطع سلطه و مداخله ابرقدرتها در سرنوشت كشور، تحقق الگوي نوين مردمسالاري ديني در ايران، شكلگيري گروهها و تشكّلهاي سياسي مختلف در عرصه رقابت سياسي، توسعه آزاديهاي قانوني، تلاش در مسير تحقق كامل پيوند دين و سياست، رشد سياسي و آگاهيهاي عمومي مردم، احياي روحية عزت و سرافرازي ملي در عرصه جهاني، دستيابي ايران به جايگاه قدرتمند منطقهاي و بينالمللي ، حركت در جهت تجديد حيات تمدن جهاني اسلام، تنظيم سياست خارجي و ارتباط با ديگر دولتها بر اساس اصول اسلامي عزت،حكمت، مصلحت و سياست نه شرقي، نه غربي، گسترش پيام انساني و آزاديبخش انقلاب و حمايت از مظلومان در عرصه بينالمللي، توجه بيشتر به جهان سوم و جهان اسلام در روابط خارجي، حضور قدرتمند و تأثيرگذار در مجامع و سازمانهاي بينالمللي و...
3- دستاوردهاي اقتصادي، همچون: افزايش صادرات غيرنفتي، كاهش صادرات نفتي به نسبت افزايش جمعيت و هزينهها، حركت به سمت كاهش اتكاء بودجه به نفت، تنوعبخشي به توليد ملي و نجات از اقتصاد تك محصولي، توجه گسترده به مناطق محروم و دورافتاده، تحول اساسي در امكانات و زيرساختهاي روستايي مانند بسط و توسعه فعاليتهای عمرانی و رفاهی در سطح روستاها از قبيل تأسيس خانة بهداشت، ساخت راه، حمام بهداشتی، برق، آب لولهكشی، تلفن و تأسيس مدارس تا سطح دبيرستان، جهش در توليدات كشاورزي و صنعتي متكي به فناوري بومي، پيشرفت در صنايع كشتيسازي، خودروهاي سنگين و سبك، و ماشينآلات كشاورزي، جهش و توسعه صنايع مستقل نظامي و دفاعي، پيشرفت در صنايع هوافضا و ساخت موشك و ماهواره و هواپيما، توسعه و بهبود چشمگير ارتباطات، جاده ها، راه آهن، فرودگاهها و بنادر، افزايش وسيع آموزش و تربيت نيروي انساني ماهر، افزايش چندين برابري سدسازي و نيروگاههاي آبي، توسعة صنايع مختلف سنگين و سبك، افزايش سهم گاز در تأمين انرژي و پوشش دادن صدها شهر و ميليونها نفر، افزايش و توسعة ظرفيت پالايشگاهها و صنايع گوناگون در حوزة نفت و گاز، خودكفايی در تأمين فرآوردههای نفتی عليرغم افزايش شديد مصرف و جمعيت، توسعة ظرفيت پتروشيمی و افزايش توليد آن تا بيش از بيست برابر، پيشرفت در عرصه فناوري اطلاعات، ساخت بومي كارخانجات تأمين سوخت هستهاي و نيروگاههاي اتمي، ساخت نيروگاههاي بادي و...
در حيطة صنايع نظامي، در حالي كه قبل از انقلاب تقريباً تمام تسليحات نظامي كشور از خارج وارد ميشد، هماكنون نه تنها اين نسبت تقريبا معكوس شده بلكه ايران در زمرة يكي از توليدكنندگان تسليحات پيشرفته نظامي در جهان قرار گرفته و توليدات خود را به بيش از 37 كشور جهان نيز صادر ميكند.
در حيطة صنعتي، كشوري كه قبل از انقلاب تقريبا تمامي كالاهاي صنعتي خود را از خارج وارد ميكرد و معدود كالاهاي ساخت داخل آن نيز عموماً از كيفيت و مرغوبيت پاييني برخوردار بود، هم اكنون در اكثر زمينهها خود به توليدكننده تبديل شده است و توليداتش نيز در بسياري از موارد، از جهت كيفيت و استاندارد قابل رقابت با مشابه خارجي ميباشد و در بسياري از صنايع مصرفي و کالاهاي واسطهاي به مرز خوداتكايي كامل رسيده است.
در حيطة كشاورزي و دامداري طبق آمار رسمي دولت در سال 1356، دولت ايران فقط توانايي تأمين مواد غذايي مردم خود براي 33 روز را داشته است و مجبور بوده باقي مواد غذايي خود را از خارج وارد كند. براي مثال مرغ را از فرانسه، تخممرغ را از اسرائيل، سيب را از لبنان، پنير را از دانمارك و ... وارد ميكرده لكن هماكنون علي رغم دو برابر شدن جمعيت، بيش از 300 روز در سال مواد غذايي خود را در داخل تأمين ميكند و در اكثر زمينهها خوداتكا شده است.
در بسياری از محافل و گفتگوها به هنگام بررسي وضع اقتصاد پس از انقلاب، مباحث به گرانی و تورم تقليل پيدا ميکند و قيمت اجناس و كالاهای اساسی، قبل و بعد از انقلاب با هم مقايسه میشود. در اين موارد تبعاً مخالفان، قيمت بالای كالاها و خدمات در شرايط كنونی را مهمترين دليل برای ناكامی اقتصاد پس از انقلاب میدانند، در مقابل موافقان، ضمن توجه به اين امر، به بسياري از تحولات اساسی اقتصادی و صنعتی استشهاد میكنند و از خدماترسانی به روستاها، افزايش توليدات صنعتي و پتروشيمي، گازرساني به بيشتر نقاط کشور، توسعه جادهها و راه آهن و فرودگاهها، افزايش سدسازي و بومي شدن فناوري آن، انرژي هستهاي، توان بازدارندۀ دفاعي و... سخن میگويند. در اين موارد بايستي به همه آثار و دستاوردهای سياسی و فرهنگی و اقتصادي انقلاب به طور جامع نگاه کرد و معدل گرفت و نبايد با اغراق در مورد گراني برخي کالاها ساير رهاوردهاي انقلاب مردم ناديده گرفته شود.
به اعتقاد بسياري از پژوهشگران، كارنامة عملكرد نظام جمهوري اسلامي، با توجه به تغييرات عمده شرايط و افزايش هزينهها و مشکلات كشور در سالهاي پس از انقلاب، با عنايت به حجم كارهاي انجام شده، مصداق كارآمدي نسبي است. به عنوان مثال، نيكي كدي نويسندة امريكايي و يكي از كساني كه وضعيت ايران در يكصد سال اخير را مورد مطالعه قرار داده است، عليرغم اشتباهاتي كه در تفسير بخشي از سياستهاي جمهوري اسلامي در اثر خود به نام بررسي ريشههاي انقلاب اسلامي، داشته است، در نوشتة آخر خود تحت عنوان «نتايج انقلاب ايران» نتوانسته از ذكر برخي تحولات چشمگير پس از انقلاب خودداري ورزد. او مينويسد: «در ايران، زمامداران اسلامگرا سياستهايي را به اجرا در آوردند كه در نهايت به توسعة يك جامعة سالمتر، آموزش ديدهتر و فرهيختهتر كمك كرد.»
بعضي از مردم به هنگام مواجهة روزمره با كثيری از وقايع و حوادث در وهلة اول با آنها فقط برخوردهای احساسی و عاطفی دارند تا آنجا كه در يك لحظه ممكن است تصور كنند، همه چيز در وضع مطلوب است اما در شرايطي ديگر کاملاً به عكس تصور کنند. براي اجتناب از اينگونه افراط و تفريطها بهتر است بر مهمترين ملاكها و شيوههاي ارزيابی نتايج انقلاب مروري داشته باشيم:
1- مقايسة نتايج و آثار با اهداف انقلاب، 2- مقايسه نتايج و آثار با امكانات دولت و كشور، 3- سنجش نتايج و آثار انقلاب با اهداف و امكانات به طور همزمان، 4- مقايسة وضع موجود با كشورهای پيشرفته، 5- مقايسة وضع موجود با قبل از انقلاب.
1- اهداف انقلاب اسلامی بعنوان ملاك ارزيابی: انقلاب اسلامی در همة ابعاد فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، سياسی و اقتصادی و فرهنگی، اهداف بسيار بلندی برای مردم و دولت ترسيم نموده است.
اين اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و معارف پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) هستند كه در كلام امام خمينی و شعارهای مردم در دوران انقلاب متجلی شدهاند. اين اهداف در قانون اساسی بصورت رسمی و قانونی گنجانده شده و مجدداً به تأييد و تصويب امام و مردم رسيدهاند. طبعاً اين اهداف يكی از بهترين ملاكها برای سنجش وضعيت كنونی نظام و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب اسلامی هستند. همانگونه که قبلاً اشاره شد، اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در اصل سوم قانون اساسی ترسيم شدهاند و هر فرد میتواند با مطالعة آنها و با اتكاء به اخبار و اطلاعات صحيح، نسبت به آثار و نتايج انقلاب اسلامی ارزيابی و قضاوت نمايد.
بر اساس تحقيق تخصصي و مشاهدۀ عمومي، میتوان اين واقعيت را مطرح كرد كه در بسياري از آن اهداف توفيقات نسبی حاصل شده و در پارهای ديگر عدم توفيقهايی ديده میشود، ولي جهت گيري کلي امور به سمت تحقق آنهاست. هيچگاه کسي اصل اهداف و ضرورت حرکت به سمت آنها را نفي نکرده است، هرچند بعضي از دولتها با تشخيص و توان خود مواردي را بهتر پيگيري نمودهاند و بعضي ديگر کوشيدهاند جامعيت و هماهنگي همة اهداف را بيشتر رعايت کنند. در مجموع ميتوان گفت كه اگر آثار و نتايج انقلاب با اهداف آن مقايسه شود نتيجة اميدوارکنندهاي حاصل میشود.
2- امكانات بعنوان ملاك ارزيابی: انقلاب اسلامی برای تحقق اهدافش و برآورده كردن خواستهها و نيازهای مردم چه امكاناتی در اختيار داشته است؟ اين پرسش، عقلايی است و در رشتههای علمی و معرفتی گوناگون به صور مختلفی متجلی شده است. مثلاً در علم حقوق و فقه میگويند: «تناسب حق و تكليف» يعنی اگر كسی تكليفی بر عهده داشت بايد متناسب با آن تواناييها و حقوقی داشته باشد تا بتواند آن تكليف را انجام دهد. در علم مديريت از «تناسب وظايف و مأموريتها با امكانات و اختيارات» سخن میگويند.
اصل سوم قانون اساسی نيز نكته فوق را ملحوظ داشته و چنين آورده كه: «دولت جمهوری اسلامی ايران موظف است برای نيل به اهداف مذكور در اصل دوم، همة امكانات خود را برای امور زير به كار برد» با توجه به وسعت و كثرت اهداف انقلاب اسلامی كه در اصل سوم بيان شده است، امكانات بسيار عظيمی بايد در اختيار قواي مسئول کشور باشد.
همانطور كه میتوان اهداف و نيازهای انقلاب و نظام را به دو دستة مادی و معنوی تقسيم نمود، امكانات نيز اعم از مادی و معنوی است. امكانات كيفی و معنوی را میتوان به اين شرح برشمرد:
1- ايمان و روحيه 2- اراده و عزم ملی 3- علم و عقل 4- زمان، و امكانات مادی را هم به اين شرح میتوان نام برد: 1- منابع طبيعی 2- سرمايه 3- دانش و فناوري 4- سيستمها و ساختارها.
از نظر معنوی میتوان پذيرفت كه انقلاب اسلامی امكانات عظيمی را آزاد و فراهم كرد. بنابراين برای تحقق اهداف بايد انتظار بالايی از آن داشت. اما چرا برخي از اهداف آنچنانكه بايد و شايد حاصل نشدهاند؟ در پاسخ بايد گفت اولاً امكانات معنوی عمدتاً شرط لازم برای تحقق اهداف هستند ولي شرط كافی نيستند بلكه بايد امكانات و ابزار مادی هم فراهم باشد. در بسياري از موارد امکانات مادي و معنوي لازم و ملزوم يکديگرند. ثانياً بخش زيادي از امكانات معنوی و بسيج عمومی مردم برای حضور و مشاركت، صرف دفع آفات و موانع انقلاب و حفظ اصل نظام و انقلاب و آب و خاك كشور شد، و تحقق اهداف را تحت الشعاع قرار داد. در واقع، مقاطعي پيش آمد که عملاً انرژي کافي مبتني بر امکانات معنوي چنان مستهلک شده بود که چيزي براي پي گيري اهداف باقي نمي ماند.
آشوبها و تشتتهای داخلی، محاصرة اقتصادی، حملة نظامی، تهاجم فرهنگی، امواج تروريسم، تفرقه و انحراف بعضي جريانهاي داخلي، آفات و موانعی هستند كه توان و انرژی فوقالعاده سنگينی برای دفع آنها صرف شده است و در نتيجه تحقق برخي اهداف دچار ركود و تأخير شدهاند.
يكی از مهمترين امكاناتی كه برای تحقق هر هدفی مورد نياز است، مقولة زمان و زمانبندی مقتضي است. بر اساس دانش و تجربه برای نيل به اقتصادی صحيح و عادلانه كه رفاه عمومي و رفع فقر را به ارمغان آورد و در زمينه كار و بهداشت و مسكن و تغذيه هيچ نوع محروميتی نباشد، حتی در صورت فراهم بودن همة امكانات مادی و معنوی، به چند سال زمان نياز است؟ مسلماً رسيدن به اين هدف، زمان خيلي زيادی نياز دارد.
اقتصاد سرمايهداری غرب که برای تحقق رفاه کنوني بعضي کشورها حداقل چند قرن ، زمان سپري كرده است هنوز در زمينة رفع فقر و بيکاري، بهطور كامل موفق نبوده و آمار حكايت از آن دارد كه دهها ميليون نفر در كشورهای مرفه غربی زير خط فقر زندگی میكنند. اقتصاد دولتی و سوسياليستي بلوک شرق نيز نزديك هفتاد سال برای ايجاد رفاه عمومي و رفع فقر تلاش كرد اما توفيق چشمگيری نداشت و سرانجام دستخوش فروپاشی و اضمحلال گرديد.
اصولاً برخی از اهداف مندرج در اصل سوم قانون اساسی، متخذ از قرآن و سنت میباشند و مكتب اسلام از صدر ظهور خود آنها را به عنوان اهداف و ايدهآلهای نوع بشر مطرح كرده است و در صورت فراهم بودن امكانات در هر عصر و دورهای، انسانها بطور نسبی میتوانند به آنها نائل شوند. بنابراين انقلاب اسلامی نيز با سي سال عمر و كمبود امكانات و هجوم آفات و موانع، راه درازی تا تحقق اهداف اصولی و كلان خود دارد. بنابر اين نكته مهم آن است كه حداقل مردم مطمئن باشند كه در مسير تحقق اهداف قرار دارند.
پس از بررسی امكانات كيفی و معنوی و نقش آنها در تحقق اهداف، اينك امكانات مادی و اقتصادی انقلاب اسلامی را بررسی میكنيم.
در باب اهميت امكانات مادی كافی است به اين نكته اشاره كنيم كه اي امكانات نه تنها برای تحقق اهداف و نيازهای مادی لازم و ضروری هستند، بلكه حتی پيشبرد اهداف معنوی و كيفی نيز نيازمند استفاده از ابزارها و امكانات مادی است. برای مثال بند 1 از اصل سوم قانون اساسی يك هدف كاملاً اخلاقی و معنوی است:
«1- ايجاد محيط مساعد برای رشد فضايل اخلاقی بر اساس ايمان و تقوی و مبارزه با كلية مظاهر فساد و تباهی».
بديهي است که مبارزه با كلية مظاهر فساد و تباهی نيازمند هزينه و آموزش و تشكيلات گستردهاي است و شناساندن و ترويج فضايل اخلاقی نيز مستلزم امکانات و هزينه است. ضمن آن که از بين بردن زمينههاي بسياري از ناراستيها و ترغيب مردم به تقويت فضايل، در گرو حل بسياري از مشکلات اقتصادي است. نيز وجود يك اقتصاد مولّد و عادلانه كه در آن انسانها مجبور نباشند برای رفع نيازهای مادیشان اخلاق و درستي را زير پا بگذارند، از پيش شرط های ايجاد محيط مساعد برای رشد فضايل اخلاقی است.
بنابراين نظام مولود انقلاب اسلامی با اهداف وسيع و متعالي، نيازمند امكانات مادی و اقتصادی بسيار گستردهاي است. پس به حکم عقل و انصاف، در ارزيابی آثار و نتايج انقلاب اسلامی بخصوص در ابعاد اقتصادی و رفاهی بايد ميزان ظرفيتها و امكانات اقتصادی و مادی موجود را مورد توجه قرار داد.
از سوي ديگر طی سي سال گذشته جمعيت کشور بيش از دو برابر شده است، پس به طور كمی نيازها دو برابر شده و موجب کاهش سهم امکانات محدود مي شود. همچنين از لحاظ كيفی نيازها و خواستههای مردم چند برابر شده است. زيرا: متأثر از شعارهای عدالتخواهانه و آرمانی انقلاب اسلامی، توقعات مردم از اين نظام بيشتر است، با دو برابر شدن جمعيت شهری و بالا و متنوع بودن الگوی مصرف زندگی شهری، افزايش انتظارات اجتماعي را به بار آورده است، و مبتني بر عدالت خواهي و امکان مقايسة سطح زندگي توسط راديو و تلويزيون، الگوی مصرف روستايی نيز همانند الگوي مصرف شهری شده است.
در شرايط کنوني نيز به رغم افزايش مقطعي قيمت نفت، به علت کاهش قدرت خريد دلار و گسترش بي سابقه عمليات عمراني در سراسر کشور و چند برابر شدن هزينههاي خدمات رساني به مردم و توسعه زيرساختها به همه نقاط کشور پهناور ايران، هنوز هم به نسبت جمعيت و هزينهها، امکانات دولت براي توسعه مطلوب کشور کافي نبوده است.
آنچه که تاکنون حاصل شده، معجزة اراده يک ملت است نه ناشي از معادلات معمول هزينه ـ فايده يا توسعة مبتني بر امکانات و سرماية کافي و مناسب. با اين تفاصيل، انتظارات و خواستههای مردم از لحاظ كمی و كيفی نسبت به سال آخر رژيم شاه چندين برابر شده است. بنابراين از لحاظ مفروضات نظريه سيستمها، اين حجم از توقعات و انتظارات كه به اين سرعت متوجه هر نظام سياسی شود میتواند بحرانزا و فلج كننده باشد. لكن طی اين سه دهه به دليل انعطاف و ظرفيت بالای انقلاب اسلامی، نظام به مشکلات ناشي از اين شرايط فائق آمده است. زيرا از يك طرف دولتها علیرغم اين مشكلات و كمبودها، با شدت و ضعف و کم و بيش، خدماترسانی خود را در حد مقدور افزايش دادهاند و از طرف ديگر مردم بخاطر مشروعيتی كه برای نظام متعلق به خودشان قائل هستند، کوشيدهاند تا حد مقدور خواستهها و انتظارات خود را كنترل کنند.
در سالهاي گذشته، توليد نفت نسبت به رژيم شاه، نصف شده است كه اين امر خودش از اهداف انقلاب اسلامی بود. زيرا نفت يك مادة معدنی تجديدناپذير و تمام شدنی است كه امام معتقد بود بايد توليد آن حساب شده و محدود باشد تا نسلهای آينده نيز از درآمد نفت و انرژی سوختی آن بهرهمند باشند.
اما طی اين مدت مصرف داخلی نفت چند برابر شده است. اين افزايش از نظر ارزيابی آثار و نتايج انقلاب حاوی علايم و پيامهای خوب و بد است: از يك طرف نشان میدهد كه نفت در سطح وسيع و بين اقشار مردم توزيع میشود، و از طرف ديگر حاکي از اين واقعيت نيز هست که نفت به صورت غيربهينه مصرف میشود. همچنين آمار و قرائن نشان ميدهد كه توزيع و مصرف اين مادة ارزشمند همراه با يارانة دولت، ناعادلانه است و سهم يك فرد مرفه و متمول شهری از يارانههای دولتی دهها برابر يك فرد روستايی و چندين برابر بخش زيادي از مردم است.
در اينجا برای ارزيابی آثار و نتايج انقلاب اسلامی، از منظر امكانات، میتوانيم به اين نتيجه برسيم كه: با توجه به امكانات بالنسبه محدود مادی و افزايش مشکلات و تقاضاها، با اذعان به وجود و حتي در مواردي افزايش مشکلات مردم، آنچه كه در زمينه تحقق اهداف و خواستههای مادی مردم صورت گرفته است، مثبت، رو به پيشرفت، قابل توجه و اميدوارکننده میباشد.
3-تلفيق اهداف و امكانات در ارزيابي: معمولاً بعضي از مردم آثار و نتايج انقلاب را با ملاك اهداف و نيازهای خود میسنجند كه در اين صورت چون برخي از اين اهداف و نيازها چنانكه بايد و شايد محقق نشدهاند، نمره خوبي به دستاوردهاي انقلاب نمیدهند. از سوی ديگر دولتها و ساير قواي مسئول كه طبق قانون اساسی مكلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامی اند، عملكرد خود را با توجه به امكانات مادی كه در اختيار داشتهاند میسنجند و نظر به تنگناها و مشكلاتی كه از اين بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالايی به خود میدهند و آثار و نتايج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزيابی مینمايند.
بنابراين دولت و بخشهايي از مردم به دليل تفاوت ملاك، ارزيابيهای متفاوتي از آثار و نتايج انقلاب دارند. براي رفع اين تفاوت شايسته است به ملاك مشترک عالمانه و منصفانهاي رجوع كنيم. برای ارزيابی رهاوردهاي انقلاب بهتر است از هر دو ملاك اهداف و امكانات به صورت تلفيقي و توأمان استفاده شود.
اگر ملاك تلفيقی مورد قبول واقع شود از يك سو آحاد ملت تلاش میكنند همة ظرفيت و توانهای بالقوۀ خود را فعال سازند و از سوی ديگر تا حد ممكن مطالبة نيازها را بر مبناي اولويتبندي واقعبينانه، پيگيري کنند. ههة دولتها و ساير مسئولان نيز همچون دولت کنوني که واقعاً شايستة صفات تلاشگري، پرکاري، مردم مداري، خدمتگذاري و آرمانخواهي است، خواهند کوشيد ضمن توزيع عادلانه امكانات محدود، به مطالبات فوري و مهم اکثريت مردم بيشتر توجه نمايند، و اعتماد و مشاركت عمومی را در رويارويي با محدوديتها و تنگناها جلب کنند.
4- مقايسه با كشورهای پيشرفته: مانند ديگر انقلابها، انقلاب اسلامی ايران نيز تلاشی بود برای تغيير اساسي وضع موجود (نظام شاهنشاهی) و برقراری وضع مطلوب (جمهوری اسلامی). يكی از ملاكهايی كه میتواند معلوم كنند كه انقلاب در تحقق مدينة فاضله و جامعة آرمانی خود به چه نتايجی رسيده، وضعيت و موقعيت كشورهای موسوم به پيشرفته و توسعه يافته است. اين كشورها در نظر برخي از افراد، الگوی توسعه و تحول هستند و از دريچة تبليغات انبوه رسانهها اينك در مرحلهای از ثبات و رفاه محسوب ميشوند كه به معيار سنجش تبديل گشتهاند. بسياری از افراد غرب رفته يا غرب ناديده، دانسته يا ندانسته، به عمد يا غيرعمد از آسايش و رفاه و امنيت و... آن کشورها سخن میگويند. اغلب رسانههای گروهی داخلي نيز به همين سبك، با نمايش زندگی مردم آن سامان، مخاطبان خود را به مقايسة وضع ايران با آن كشورها سوق میدهند، که نتيجة اين مقايسه نيز كم و بيش روشن است.
اما برای استفاده از اين ملاك و معيار، در سنجش و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب و عملكرد نظام، حتماً بايد به چند نكته توجه داشت تا نتيجة سنجش، عالمانه و منصفانه باشد:
اولاً كشورهای پيشرفته و مرفه اقتصادی و صنعتی طی چه زمانی، طی چه مراحلی و با چه امكاناتی به وضع موجود فعلی رسيدهاند؟ از لحاظ نظری و فكری و فرهنگی و علمی، آنها حداقل اين مسير را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز كردهاند و از لحاظ علمی، فنی و تكنولوژيك و از لحاظ اداری و سياسی و حقوقی، اين مهم را از دويست سال پيش با انقلاب فرانسه شروع نمودهاند.
با اين شاخصها، مقايسه انقلاب سي سالة ايران با آنها وجهی نداشته و فعلاً زمان براي چنين مقايسهاي زود است.
ثانياً مهمترين هدف و غايت دولت و تمدن نوين غربی، ايجاد بهشت روی زمين بود. اين هدف در ضديت با فرهنگ و سلطه كليساي قرون وسطی بود كه بطور افراطی و بیتوجه به نيازهای مادی، انسانها را دعوت به ترك دنيا و تقرب به يك خدا و آخرت آلوده به خرافات مینمود. در حالی كه انقلاب اسلامی هدف غايی و نهايیاش، تأمين سعادت دنيا و آخرت و حصول معنويت با بهرهمندي از نعمات مادي پروردگار و تقرب به خدای متعال است. البته به طور واقعی و متعادل، اقتصاد و نيازهای مادی به عنوان وسايل و ابزار رشد و کمال، ارزش دارند، و ساختن آخرت در مزرعة دنيا صورت میپذيرد.
حال بايد ديد كه پس از پانصد سال بهشت موعود زميني غرب چيست و به چه بهايی به دست آمده است؟ و چشمانداز آيندة آن چيست؟ مهمترين هزينه و پيامد اين بهشت روی زمين و جامعة مادی و رفاهی، آلودگی و تخريب شديد اخلاق و هويت انساني و محيط زيست اجتماعي و طبيعي، بوده است. يعنی بهشت طبيعت و فطرت مبدل به جهنم میشود تا بهشت خيالي جامعه مدرن حاصل شود. اينك تمدن غربی با اين سؤال اساسی مواجه است كه آيا آنچه را كه از دست داده و چشمانداز ترسناكی كه از اين رهگذر برای آينده وجود دارد، نسبت به آنچه كه به دست آورده میارزد يا خير؟
اين بهشت روی زمين به بهای استعمار و استثمار و عقب ماندگی جهان سوم حاصل شده است، و در حال حاضر فقط بخشي از 15 درصد جمعيت جهان كه در نيمكرة شمالی هستند از مواهب اين بهشت كاذب مادی برخوردار هستند كه در آنجا نيز بسياري از مردم در مرز يا زير خط فقر زندگی میكنند.
بنابراين استفاده از ملاك كشورهای پيشرفته برای سنجش و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب جای ترديد و تأمل دارد. چون غايت فرهنگ و ارزشهاي آنها ماديت و اصالت منافع فردي است، در حالي كه غايت انقلاب اسلامی سعادت توأمان مادي و معنوي است.
5- مقايسة پس از انقلاب با قبل از انقلاب: يكی از رايجترين شيوههای سنجش و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب، مقايسه با قبل از انقلاب میباشد. اما بخش عمدهای از جمعيت جوان كشور خود شخصاً نظام پيشين را مشاهده و تجربه نكردهاند، و شايد دقيقاً ندانند و درنيابند كه چرا نسل قبل، دست به انقلاب زده است. اين نسل، وضعيت موجود نظام را با انتظارات و توقعات و آرمانهای خودش میسنجد و بعضاً ممكن است وضعيت مادی زندگی غربی تبليغ شده در رسانهها را الگوی ارزيابی و سنجش قرار دهد.
اما نسلی كه شرايط قبل از انقلاب را درك و لمس كرده و خود در وقوع و پيروزی انقلاب نقشآفرينی كرده، تحت چه شرايط و ضوابطی قبل و بعد از انقلاب را مقايسه میكند؟
عمدة اين نسل، زحمات و لطمات انقلاب و جنگ را صبورانه و داوطلبانه به اميد تحقق اهداف و آرمان های والاي انقلاب تحمل كردهاند و بسياری از نتايج اقتصادی، سياسی و فرهنگی نظام را مثبت تلقی كرده و عملكردها و روندها را در راستای تحقق اهداف میدانند. اما در عين حال از برخی مسايل رنج میبرند و از يك حکومت الهی و مردمی بسيار بيشتر انتظار دارند.
اما بسياری از اينان آثار و دستاوردهای سياسي، معنوی و فرهنگی، و حتي اقتصادي انقلاب را آنقدر زياد و روشن میبينند كه معتقدند با تمام مشکلات، خسارات و هزينههای مادی و غيرمادي كه تا كنون به نظام تحميل شده، اين دستاوردها بسيار ارزشمند است.
بسياري از پژوهشگران بر آنند كه ايران از نظر فردی و اجتماعی، اقتصادی و سياسی و فرهنگی، داخلی و خارجی، طی سه دهۀ گذشته تحولات وسيع و عميق و عمدتاً مثبتی را حاصل كرده است. لكن شدّت حبّ و بغضهای موافقان و مخالفان و غوغای طبيعی انقلاب و جنگ تا كنون مانع از آن بوده كه اين امر بطور عالمانه و دلسوزانه و نقادانه بطور روشن و دقيق، تحقيق و تبيين شود.
اگر مبتنی بر اطلاعات وسيع و عميق و به مدد ملاكهای علمی و عينی آثار و نتايج انقلاب اسلامی را بررسی كنيم مشاهده میشود كه اهداف زيادی محقق شده و اهداف زيادی هم در راستای تحقق هستند.
به اميد تحقّق تمامي آرمانهاي انقلاب اسلامي . انشاء الله
منبع: همشهری
/خ
رهبري قاطع و حکيمانة امام، موج عظيم ضد سلطنتي در سراسر کشور، بداري و آگاهي روزافزون، روحية همگاني مقاومت و ايثار و شجاعت، و تدبير امام در جذب بدنة اداري و نظامي حكومت به امواج خروشان انقلاب، سركوبگري و فريبكاري دولتهاي پي در پي سالهاي 56 تا 57 را ناكام ساخت.
به خاك و خون كشيدن جمع كثيري از مردم به جرم شركت در راهپيماييهاي مسالمتآميز و به ويژه كشتار جمعة سياه 17 شهريور 57 و بازتاب هاي آن، و غرق شدن رژيم شاه در گرداب اشتباهات پی در پی، موجب گرديد كه بهرغم حمايت تمام عيار آمريكا و انگليس از رژيم رو به زوال سلطنتي، انقلاب اسلامي روز به روز گسترش و تداوم يابد.
با آن كه ماههاي متمادي بسياري از شهرهاي بزرگ ايران در چنگال حكومت نظامی قرار داشت، با فرارسيدن محرم 57، امام اعلام نمود كه ماه پيروزی خون بر شمشير و طليعه پيروزي برآمده است. بعد از راه پيمايیهای سرنوشت ساز تاسوعا و عاشورا 19 و 20 آذر 57)، رژيم پهلوي در سراشيب اضمحلال افتاد. تب اعلام همبستگي با انقلاب مردم و حتي صف بستن مقامات رژيم براي ملاقات با امام، فراگير شد.
تدبير آمريكاييها در گرايش رژيم به ساير جريانهاي سياسي اپوزيسيون براي تغيير مسير انقلاب اسلامي به سمت يك جنبش غيرديني كه به تشكيل نظامي غيرسلطنتي ولي همچنان وابسته به غرب بيانجامد، نيز سودي نداشت. با تشكيل شورای سلطنت و فرار شاه، آخرين روزنههاي اميد به حفظ رژيم پهلوي از بين رفت. بعد از قيام ميليونی مردم در اربعين حسينی (29 دي 57) و شكست دولت سوسيال دمكرات بختيار در تسلط يافتن بر اوضاع، قاطعيت امام خميني در تصميم بازگشت به وطن و استقبال تاريخي مردم از ايشان در 12 بهمن 57، آغازگر دهة فجر پيروزي مردم گشت.
به دنبال بازگشت پيروزمندانه امام به آغوش ميهن و وقوع تحولاتي سريع و خارق العاده در داخل كشور، آخرين روزهاي حيات سلطنت 2500ساله، در ده روز قدسي بهمن بهارگون57، سپري شد. آخرين تلاش آمريكا كه قصد انجام آن را در 21 بهمن داشت، انجام يك كودتاي خونين و كشتار وسيع مردم و رهبران انقلاب، مشابه الگوي كودتاي شيلي اما با شدتي دهها برابر بود. به فرمان الهي امام خميني، اوج حماسه ملت دلاور ايران با مقاومت دليرانه در برابر اعلام حكومت نظامي، كه كليد آغاز كودتا بود، بر تارك تاريخ نقش بست. و اينگونه پيروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 رقم خورد.
مروري بر وقايع بهمن57
روز 19 بهمن 1357 جمعي از پرسنل نيروي هوائي در مدرسة علوي، با امام خميني بيعت كردند، بسياري از سربازان و درجهداران ارتش با فتواي امام به صفوف ملت پيوستند. روز 20 بهمن همافران تهران دست به قيام زدند كه مردم به حمايت از آنان وارد صحنه شدند. بختيار جلسه اضطراري شوراي امنيت را تشكيل داد و فرمان اجراي كودتاي طراحي شده از سوي هايزر را صادر كرد و در اولين گام ساعت شروع حکومت نظامي، 5/4 بعد از ظهر اعلام گرديد. در روز 21 بهمن سيل جمعيت به فرمان امام به خيابانها ريختند و حكومت نظامي عملاً لغو شد. روز 22 بهمن پايگاه هاي پليس و مراكز دولتي يكي پس از ديگري به دست مردم سقوط كردند. بدين ترتيب آخرين مقاومتهاي رژيم شاه در هم شكسته شد و خورشيد پيروزي انقلاب اسلامي در ايران طلوع كرد.
پيروزي انقلاب اسلامي از ديدگاه صاحبنظران، زلزلهاي ويرانگر براي سلطة نامشروع غرب در خاورميانه بود كه موجي از خيزشهاي رهاييبخش را در كشورهاي اسلامي و جهان سوم به حركت درآورد. انقلاب اسلامي ايران در زماني كه مناطق مختلف جهان بين دو قدرت شرق و غرب تقسيم شده بود با شعار «نه شرقي، نه غربي» به پيروزي رسيد و براي نخستين بار در قرن بيستم، دين را به عنوان عاملي حركتزا در پهنه مبارزات ملتها مطرح ميساخت. تسلط كامل آمريكا و انگليس بر كشور پهناور و ثروتمند ايران كه تمامي دارايي و ثروت خدادادياش را بيش از نيم قرن به يغما مي بردند، با قيام اسلامي مردم ايران به يكباره از بين رفت و زمام امور و سرنوشت آن به دست خود مردم افتاد.
به همين جهت از صبحدم 22 بهمن 1357 خصومت با نظام نوپاي اسلامي در پهنهاي گسترده آغاز شد. جبهة دشمنيها را آمريكا رهبري ميكرد و دولت انگليس و شوروي و برخي دول اروپايي ديگر، به همراه تمامي رژيمهاي وابسته به غرب، در آن مشاركت فعال داشتند. امريكا درصدد بود با دامن زدن به اختلافات داخلي فرصت را براي سرنگوني نظام اسلامي فراهم سازد. ضعف دولت موقت كه اكثريت اعضاي آن را محافظهكاران ليبرال تشكيل ميدادند و روحية مماشات آنها، باعث شد تا گروهكهاي ضد انقلاب با استفاده از كمكهاي خارجي به سرعت سازماندهي شده و در گنبد و كردستان و ديگر مناطق به تشنجآفريني و شورشهاي خونين تجزيهطلبانه، دست بزنند.
مردم ايران كه فداكارانه و وفادار به امام محبوب و حكيم خود در صحنة انقلاب، حضور حماسي داشتند، در رفراندم 12 فروردين 1358، با 2/98 درصد آراء به استقرار نظام جمهوري اسلامي رأي دادند و متعاقب آن انتخابات پياپي براي تدوين و تصويب قانون اساسي و انتخاب نمايندگان مجلس شوراي اسلامي برگزار گرديد. با وجود همة مشكلات و تداوم عداوتهاي آمريكا و غرب، نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران با اتكاء به ارادة امام و ملت، تسليم نشد و با تشكيل نهادهاي انقلابي به ترميم ضعفها و تضمين ادامة انقلاب پرداخت.
انقلاب اسلامي ايران بزرگترين نوآوري سياسي قرن بيستم به حساب ميآمد. اين انقلاب توانست با ارايه الگوي «مردمسالاري ديني» که متمايز از نظامهاي موجود بود، داعيهدار طرحي نو براي حکومت مردمي باشد، و از سوي ديگر با اتکاء به آموزههاي دين اسلام، نظام جهاني مبتني بر دو قطب كاپيتاليسم و ماركسيسم را با چالش عمده مواجه سازد.
سي سال پس از پيروزي انقلاب و بيست سال پس از پشت سر گذاشتن جنگ تحميلي هشت ساله، به رغم مشکلات فراوان و تحريمها و محدوديتها و محروميتها، و در شرايطي که کشور از حداقل زيرساختها و امکانات براي رشد و توسعه بيبهره بود و ميراث رژيم پهلوي و جنگي که حاميان آن بر ملت ايران تحميل نمودند چيزي جز ويرانه اي به وسعت تمام ايران نبود، انقلاب نوراني مردم ايران توانسته است دستاوردهاي عظيمي در داخل کشور و در عرصههاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي و نيز در عرصه منطقهاي و بينالمللي به ارمغان آورد.
مفهوم انقلاب اسلامی
معمولا در فرهنگ های علوم سياسی، انقلاب را به يكی از دو صورت زير تعريف میكنند:
1. سرنگونی نظام اجتماعی كهنه و فرسوده و جایگزينی آن با نظام اجتماعی نو و پيشرفته.
2. سرنگونی حكومت طبقه يا طبقههای رو به زوال و واپسگرا و جایگزينی آن با نظام اجتماعی جديد و پيشرو، و حكومت طبقه و يا طبقههای پيشرو و بالنده.
چون انقلابها به صورت ناگهانی رخ میدهند، برخی آن را به تحوّل ناگهانی در اوضاع سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همراه با كاربرد خشونت و شورش مردم تفسير كرده اند. در پارهاي از موارد نيز برای آن كه تعريف عامی ـ شامل هر نوع تحوّل اساسی ـ از انقلاب ارائه شود، میگويند: انقلاب به هر نوع تحوّل كلی و اساسی اطلاق میشود.
انقلاب اسلامی يك دگرگونی «اجتماعی ـ سياسی» ريشهدار و اساسی بود كه با جايگزينی نظام سياسی نوين، و انتقال ناگهانی قدرت همراه شد. قيام خروشان و مقاومت ميليونی همة اقشار مردم تا سرحد شهادت، از عوامل تعيين كنندۀ آن به شمار میآيد. عامل اقتصاد ـ به مفهوم تبعيض و فقر ناشی از اقتصاد وابسته و فرسودۀ رژيم حاكم ـ نيز به گونهای در مقدمات اين تحوّل بنيادی مطرح و مؤثر بود. در يك كلام اغلب عناصر موجود در انقلابهای بزرگ دنيا را در انقلاب اسلامی نيز میيابيم، با اين وجود هيچ كدام از تعريفهای متداول برای معرفی چيستی انقلاب اسلامی كافی نيست. در تعريف اين پديده، بايد ويژگیهای ديگری را كه وجه تمايز آن با انقلاب های ديگر است، گنجانيد تا تصوير درستی از انقلاب اسلامی ترسيم شود.
در انقلاب اسلامی هر كدام از عناصر فرهنگی، اجتماعی، سياسی و اقتصادی، ميتواند به گونهای عامل مؤثر شمرده شود. بر خروش و قاطعيت و سازشناپذيري و شهادتطلبي (= آمادگي براي شهادت) مردم نيز تكيه میشود، ولی مشخصة اصلی آن، شاخصهای ويژهای است كه میتوان در اين تعريف گونه مورد مطالعه قرار داد:
«انقلاب اسلامی، دگرگونی بنيادی در ساختار كلی جامعه و نظام سياسی آن بر اساس «جهانبينی»، «موازين و ارزشهای اسلامی»، «نظام امامت»، «آگاهی و ايمان مردم»، «حركت و پيشگامی متقين» و «قيام مسالمتآميز و شهادتطلبانه مردم» استوار است.»
در اين تصوير كلی، نقش عمدة ايمان، پيشگامی متقين در حركت، تئوری امامت و شهادت طلبانه بودن قيام مردمی، گويای عقيدتی بودن انقلاب اسلامی است.
قيام يكپارچة مردم و وحدت مردم در انقلاب به گونهاي بود كه به كاربردن واژههايي، مثل مردم و ملت براي شناساندن آن نارساست. بايد از واژة «امت» كه به مفهوم دقيق قرآني خود در انقلاب تحقق يافت، استفاده كرد. در انقلاب اسلامي ايران اكثيريت قريب به اتفاق ملتي بزرگ در اوج پاكي، ايثار و پذيراشدن رهبري، با حركتي پرتلاش، هدفدار و هماهنگ، قيام كردند. اين وحدت، همة اقشار ملت و بالاتر از آن، تمام جريانهاي سياسي را زير پوشش داشت و سر راه خود، مخالفان، بيطرفها و حتي آنهايي را كه انديشههاي وارداتي داشتند با خود همگام كرد و شكافها و نقطههاي ضعفي را كه ممكن بود مورد سوءاستفادة دشمن قرار گيرد، پر كرد.
ويژگی های انقلاب اسلامی
1. عقيده و ايمان: مبارزۀ قاطع مردم عليه دولت و حكومت، با وجود وابستگیهايی كه مردم را به اطاعت از دولت مجبور میسازد و قدرتی كه دولت عليه مردم به كار میگيرد، به انگيزه و عامل نيرومندی نياز دارد كه در انقلاب اسلامی ايران، بايد ريشة آن را در عقيده و ايمان استوار مردم جستجو كرد. مردم بر اساس اعتقاد به امامت و تداوم آن، و ايمان به مسئوليت عمومی براي حاكميت قانون و ارزشهای الهی، تسليم و همكاری با نظام ظالم و فاسد را نامشروع میدانستند و به حکم شرعي رهبر و مرجع خود، نافرمانی در برابر اين نظام و ريشه كن كردن آن را فريضهای ديني محسوب مي نمودند.
2. اسلامی بودن انقلاب: آرمانهای انقلابی مردم، ريشه در ارزشهای اسلامی داشت. محتوا و شعارهای انقلاب برخاسته از مكتب بود و خط مشی مبارزه و اصول آن از اسلام سرچشمه میگرفت. اسلام بود كه در جذب كردن و تحرّك بخشيدن اکثريت مردم نقش تعيين كننده داشت. روح و هدف اصلی قيام مردم اجراي موازين اسلامی بود. اين آرمانها در كلية شعارهای اغلب قشرها متجلّی بود و از آگاهی مردم نسبت به اسلامی بودن انقلاب، حکايت داشت.
3. تحول بنيادين: انقلاب در لغت به معني زير و رو شدن يا پشت و رو شدن است. فلاسفه، انقلاب را اينگونه بيان مي نمايند که ذات و ماهيت يک شيء لزوماً عوض شده باشد، و در نگاه جامعهشناسان، انقلاب به معناي دگر شدن است. حتي نبايد بگوييم دگرگون شده زيرا دگرگون شدن يعني اينکه گونه و کيفيتش جور ديگر شود. بلكه بايد بگوييم دگر شدن يعني تبديل شدن به موجودي ديگر. انقلاب در ايران، دگر شدن جامعه ايراني بود با ياري گرفتن از آموزههاي اسلام ناب محمدي براي تبديل شدن به جامعه توحيدي.
4. رهبري ولايي: انقلاب اسلامی ايران بیشک پديدهای نوظهور در قرن حاضر میباشد. انقلابی غايتگرا، آرمانگرا، اسلامگرا و عالمگير و جهانشمول و بینظير در جهان اسلام که به رهبري امام خميني هدايت گرديد و تحولی شگرف در عرصه روابط بينالملل و در معادلات سياسی دولتهای جهان پديد آورد. اين رهبر تاريخساز انقلابی را بنيان نهاد كه نفي همزمان سلطة جبارانة کمونيسم و کاپيتاليسم را صلا داد. ايشان با هدف مقابله با سلطه ابرقدرتهای شرق و غرب، ملل اسلامی را به رويکردی مجدد به ارزشهای اسلامی فراخواند و انقلاب را شرطی لازم و ضروری برای تحقق آرمانهای الهی و وسيلهای برای نيل به مقاصد مکتبی و رسيدن جامعه بشری به تعالی انسانی و تحقق آزاديخواهي و عدالتجويي و استقلالطلبي ميدانست و در راه پياده کردن آن با تمام وجود اهتمام و پايداري نمود. قلوب مردم را تسخير نمود و وفاداري آنان را به دست آورد. در ديدگاه اغلب پيروان او، به راستي نايب و نمايندۀ امام زمان(عج) دانسته مي شد و رهنمود و حکمش، لازم الاتباع بود.
آيتالله العظمي امام روحالله موسوي خميني به عنوان معمار تجديد حيات اسلام، در وصيت الهي خود در مورد ويژگيهاي اين انقلاب مجدداً يادآور حقيقتي ميشود که بارها به آن متذکر گشته بود:
«شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همة انقلابها جدا است. هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام. ترديد نيست كهاين يك تحفة الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منّان براين ملت مظلوم غارتزده عنايت شده است.»
از منظري ديگر همچنين انقلاب اسلامي ايران علل چهارگانه وقوع انقلاب را، در نوع نيرومند آن نيز نشان داد:
1ـ نارضايتي عميق از شرايط حاکم با شاخصهايي مانند خستگي و تنفر مردم از وعدة تکراري و دروغين رسيدن به دروازههاي تمدن بزرگ شاه در شعارهاي طردکننده رژيم مانند «مرگ بر شاه» و «نظام شاهنشاهي نابود بايد گردد»، آشکار بود. برخلاف همه يا بيشتر انقلابهاي معاصر که تنها گروههاي خاصي در آنها شرکت داشتند، در ايران اکثر قريب به اتفاق جمعيت کشور از رژيم پهلوي ابراز تنفر ميکردند. با توجه به اين واقعيت که ناخشنودي مردم با جنبههاي فکري و عقيدتي آميخته گرديد ميتوان گفت نارضايتي در ايران از ديگر انقلابهاي معاصر شديدتر و عميقتر بود.
2-گسترش و پذيرش انديشه و ايدئولوژي جديد جايگزين، در انقلاب اسلامي با شاخص شعارهاي انقلابيون در بيان آرمانهاي جديد که در تظاهراتهاي خياباني، سخنرانيها و نوشتههاي زمان وقوع انقلاب ديده ميشد، و بيتوجهي همگاني به شعارهاي گروههاي غيراسلامي به رغم تبليغات گستردة آنها، قابل مشاهده بود. به طورکلي، در پي شکست مارکسيسم و ناسيوناليسم در تاريخ معاصر ايران، با تلاش نيروهاي اسلامي، انديشة احياي دين و بازگشت به هويت و اصول ديني روز به روز نيرومندتر شد. اکثريت کساني که در انقلاب شرکت جستند به اينکه اصول و ارزشهاي اسلامي بايد جايگزين ايدئولوژي قديم حاکم گردد، اعتقاد پيدا کردند.
3ـ در وقوع انقلاب اسلامي، وجود نوعي رهبري ويژه همراه با نهادهاي مردمي و ساختارهاي خاص نقشآفرين مانند نهاد روحانيت، شبکة مساجد و انجمنهاي اسلامي نيز آشکار بود. رهبري هوشمند و بلامنازع امام خميني، اعتماد خاص مردم به وي و پيوند ديني و تاريخي روحانيت و مردم، وضعي استثنايي پديد آورد که به گسترش روحية انقلابي و بسيج عمومي انجاميد. فراگيري شعارهايي مانند «نهضت ما حسيني است، رهبر ما خميني است»، «تا خون در رگ ماست، خميني رهبر ماست» بر پذيرش همگاني رهبري امام خميني در انقلاب اسلامي گواهي دهد.
4ـ روحية انقلابي در انقلاب اسلامي با شاخصهايي چون شجاعت و شهادتطلبي، قاطعيت و عدم تسليم امام و انقلابيون در برابر اقدامات رفرميستي رژيم شاه؛ (مانند تغيير نخست وزيران، آزادي زندانيان سياسي و آزاديهاي کنترل شدة مطبوعات) و مقاومت دليرانه در برابر اقدامات سرکوبگرانه (مانند كشتار و دستگيري و حکومت نظامي) مشخص مي شود.
بالندگي انقلاب و انحطاط پادشاهي
همچنين امام به مناسبت هايي نظير جنگ 1967 اعراب و اسرائيل (خرداد ماه 1346) و جشن تاجگذاري خانواده پهلوي (مقارن با جنگ اسرائيل)، برگزاري جشنهاي پرهزينه و اشرافي 2500 سالة شاهنشاهي (مهر ماه 1350)، جشنهاي پنجاهمين سال شاهنشاهي پهلوي (1355) و جشن هنر شيراز (1356) اطلاعيههاي آگاهيبخش و برانگيزاننده صادر مي نمود كه متناسب با امكانات محدود آن زمان در ايران نشر و توزيع مي شد. البته كشف يك اعلاميه يا رساله احكام امام خميني نزد هركس كافي بود تا ساواك با آن فرد به شدت برخورد كند و حداقل مدتها زندان و شكنجه برايش به همراه داشته باشد.
اما مهمترين حاصل سالهاي تبعيد امام در نجف اشرف آن بود كه ايشان مجال آن را يافت تا نظرية حكومت اسلامي و ولايت فقيه را تدريس و تدوين كند، و به اين ترتيب پشتوانه نظري و ايدئولوژيك تداوم نهضت عليه رژيم شاه در اختيار ملت ايران قرار گيرد تا راه مستقل نهضت اسلامي در مقابل تئوريهاي ماركسيستي و ليبرالي رايج به روشني تبيين و معرفي گردد.
درسهاي مزبور امام درباره نظام سياسي مبتني بر اسلام و ولايت فقيه، كه از بهمن 1348 آغاز گشت خلاء بنيادهاي فكري روزآمد، مدوّن و نظريهپردازانه در مبارزه اسلامي را جبران نمود و دكترين (آموزة) سياسي انقلاب براي تشكيل نظام اسلامي را نشان مي داد. تا سال 1356 مجموعه دروس فوق در قالب جزوات و كتب مخفي در ايران انتشار يافت، و در طول آبان56 تا بهمن 57 به پرتيراژترين كتاب تاريخ ايران تبديل شد، كه به شكل پشت جلد سفيد (بدون ذكر نام واقعي كتاب يا ناشرآن) ميليونها نسخه از آن در سراسر ايران توزيع گشت. به اين ترتيب همة نيروهاي سياسي و آحاد مردم ايران تا پيش از سقوط رژيم سلطنتي به خوبي دانستند كه شاخصهاي اساسي نظام حكومتي مطلوب امام چيست و هدف ايشان در استقرار يك نظام سياسي جديد در ايران چه ويژگيهايي دارد. قسمتهاي مختلف اين كتاب در آخرين ماههاي حيات رژيم شاه كه كنترل دولت بر مطبوعات تضعيف شده بود، از طريق روزنامههاي كثيرالانتشار كه در آن زمان بيشترين ميزان تيراژ تاريخ خود را تجربه كردند، نيز انتشار يافت.
در دهة1350 در حاليكه رژيم شاه به خاطر بالا رفتن قيمت نفت داراي درآمد و قدرت بيشتري شد، همزمان با افزايش آزاديهاي اجتماعي و بي بند وباري فرهنگي و گسترش فساد اخلاقي، هرگونه اقدام سياسي انتقادي يا مبارزاتي با خشونت و شدت تمام سركوب مي شد.
دو حزب شاهساختة ايران نوين و مردم منحل شدند و در 1353، حزب واحد رستاخيز تشكيل شد و با اعلام نظام سياسي تك حزبي عضويت همگان در آن اجباري اعلام گرديد. امام خميني عضويت در اين حزب را تحريم كرد و با پيام هاي خويش مردم را به مقاومت هرچه بيشتر فراخواند.
در شهريور 1354، شاه در مراسم افتتاح مجلس از نمايندگان خواست تا خوانشي جعلي و در واقع ضداسلامي از فرهنگ باستاني را در كشور احيا و حاكم سازند. در جهت اين امر، مجلس شوراي ملي و سنا در يك اجلاس مشترك در پايان 1354 تصويب كردند كه به جاي تقويم مسلمانان، مبدأ تاريخ به آغاز شاهنشاهي هخامنشي انتقال يابد. جالب اينکه قبلاً سال 1350 را به عنوان دوهزار و پانصدمين سال بنيانگذاري شاهنشاهي جشن گرفته بودند، ولي براي ايجاد يک تاريخ قابل جايگزيني در زندگي روزمره، کشف قبلي، سي سال به عقب کشيده شد و آغاز سلطنت محمد رضا پهلوي را كه مصادف با 1320 هجري شمسي بود، به سال 2500 شاهنشاهي تغيير دادند تا تاريخ 2535 (=1355) نشانگر گذشت 35 سال از سلطنت محمدرضا باشد. اين تغيير تاريخ در همة اسناد رسمي كشور، كتابهاي درسي و رسانهها با جديت پيگيري مي شد و تخلّف از آن حتي در نامههاي دستنويس مردم به دستگاههاي دولتي ميتوانست عواقب وخيمي به دنبال داشته باشد.
پس از شكست آمريكا در جنگ نابرابر و جنايتکارانه عليه ملت ويتنام و رسوايي واترگيت (کشف تخلّف نيکسون در انتخابات براي رييس جمهوري مجدد خود) و ناکاميهاي تبليغاتي آمريكا در برابر شوروي سوسياليستي، مقارن با رييس جمهورشدن جيمي كارتر از حزب دمكرات در پاييز 55 ، مجدداً دورهاي از تهديد حكومتهاي غربگراي جهان سوم توسط امواج چپگرايي و امپرياليسم ستيزي، گسترش يافته بود. مشابه دوران كِنِدي، شرايط بهگونهاي شده بود كه آمريكا، هم، درصدد بازسازي چهره خود در جهان بود و هم، براي نجات اقمار خود در جهان سوم بر آن بود كه با طرح موضوع حقوق بشر، تغييراتي در نظامهاي استبدادي غربگرا ايجاد كند و امكان مشاركت نخبگان ليبرال را در عرصه سياسي اين كشورها فراهم سازد. به اين ترتيب سوپاپ اطمينان رفرم سياسي با فشار آمريكاي مدافع حقوق بشر، تداوم قدرت غربگرايان را تضمين كند و مانع قدرت يابي يا نفوذ جريان هاي چپ و هوادار بلوك شرق گردد. بازتاب اين سياست در ايران، به شکل تغييراتي بود كه ظاهر رژيم پهلوي را قدري دموكراتيكتر ميساخت و به منتقدان و مخالفان رفرميست مجالي براي بروز و ظهور ميبخشيد.
براي پوستاندازي و نمايش تغيير در رژيم شاه، نخست وزير 13ساله، اميرعباس هويدا (بهايي و آمريکاگرا) در مرداد 56 جاي خود را به به جمشيد آموزگار وزير دارايي کابينهاش داد که او هم تکنوکراتي وابسته به آمريکا بود. وي اولين و آخرين دبيرکل حزب واحد رستاخيز نيز بود. هويدا جانشين عَلَم وزير دربار قدرتمند و محرم اسرار شاه شد. در واقع براي هويدا پست وزارت دربار و نشستن بر صندلي قدرت پنهان و مباشرت مستقيم شخص شاه، تنزل مقام محسوب نميشد اما به افکار عمومي اينگونه القاء ميشد که تغييراتي مثبت در درون ساختار قدرت در حال وقوع است.
شاه در آبان56 به آمريكا رفت تا با رئيس جمهور جديد آمريكا ملاقات نمايد. به هنگام اجراي مراسم استقبال در محوطة باز کاخ سفيد، تظاهرات ايرانيان مقيم آمريكا در مخالفت با شاه و مداخله پليس که با پرتاب گلولههاي گاز اشکآور همراه بود و به علت وزش باد چشمان کارتر و شاه را نيز اشکبار ساخت، از جنبة تبليغاتي به زيان شاه تمام شد.
در همان ماه، آيتالله سيد مصطفي خميني فرزند امام در نجف با دسيسه عوامل مخفي ساواک شاه به شهادت رسيد. تلگرامها و اعلاميههاي تسليت و برگزاري مجالس ترحيم او در نقاط مختلف ايران، بسترساز طرح دوبارۀ نام امام خميني و تجليل گسترده از شخصيت و مبارزات ايشان و اعلام همراهي با وي گرديد.
در 11 دي، کارتر در شب اول سال نو ميلادي(1978) در ضيافت شاهانه در تهران به نشانه ابراز محبت و آرزوي سلامتي محمدرضاشاه، جام مشروب خود را به جام ميزبانش زد و در سخنانش رسماً از شاه و حکومتش تمجيد و اعلام پشتيباني نمود و ايران «تحت رهبري شايسته شاه» را «جزيرة ثبات» ناميد. شاه، سرمست از حمايت کامل آمريکا، در واکنشي منفعلانه به طرح نام امام، در صدد تحقير و اهانت به ايشان برآمد. يک هفته پس از سفر کارتر، در 17 دي ماه سالگرد کشف حجاب اجباري رضاشاه و در آستانه ماه محرم 1356، به دستور شخص شاه مقالهاي در روزنامه اطلاعات با امضاي مستعار احمد رشيدي مطلق و تحت عنوان «ايران و استعمار سرخ و سياه» منتشر شد. اين مقاله با يادآوري و تمجيد از اصلاحات ارضي و انقلاب سفيد شاه و ملت ، با بكار بردن تعابير زشت در مورد امام خميني ايشان را مورد اهانت قرار داد.
روايت قيام و مقاومت
جشنهاي نيمه شعبان در پايان تيرماه 57 بنا به رهنمود امام به علت شهادت دهها تن از مردم در آن ايام، به مجالس تسليت به امام زمان(عج) مبدل گشت و انقلابيون مسلمان از چراغاني و تظاهر به شادي و سرور خودداري کردند. در مقابل اين اقدام، دولت دستور داد تمامي کلانتريها و ادارات دولتي به شکل گستردهاي اطراف محل خود را چراغاني و آذينبندي کنند.
در نيمة مرداد ماه57 با پيام 8 ماده اي امام خميني به مناسبت فرارسيدن ماه رمضان و افزايش مجالس و محافل مذهبي، دامنة تظاهرات در اين ماه گسترش بيشتري يافت. حملات خونين مأموران رژيم شاه به اجتماعات و تظاهرات نيز رو به فزوني نهاد.
در 28 مرداد 57 (سالروز کودتا) سينما ركس آبادان در حين نمايش فيلم گوزنها که اتفاقاً نشانهها و اشاراتي در حمايت از مبارزين داشت، آتش گرفت و بيش از300 نفر در ميان آتش كشته شدند. ابتدا دولت کوشيد براي بدنام ساختن مبارزات مردم اين اقدام را به انقلابيون نسبت دهد ولي آشکارشدن اين واقعيات كه دربهاي خروجي سينما از قبل قفل شده بودند، آب شيرهاي آتش نشاني قطع شده بود و كيفيت مواد آتشزاي به کاررفته بنا به توضيحات كارشناسان به گونهاي بوده که دسترسي مردم و يا انقلابيون به آن مواد امکان پذير نبود، افکار عمومي را متقاعد نمود كه اين كار براي رعبآفريني و سرکوب شديدتر مبارزين مذهبي به بهانة مخالفت آنان با سينما و تروريست ناميدن آنان، توسط ساواك طراحي و اجرا شده است.
اين فاجعه موجي از تظاهرات مردم عليه دولت و رژيم شاه (در2 شهريور برابر با 21 رمضان) را در سراسر کشور به ويژه در استان خوزستان موجب گشت که در کنار تشديد مبارزات عمومي مردم، زمينة سقوط دولت آموزگار در پنجم شهريور57 را فراهم ساخت. سپس دولت جعفر شريف امامي با شعار آشتي ملي و مبارزه با فساد مقامات و وعدۀ انجام مطالبات مردم، بر سر کار آمد. وي براي اغفال مردم تاريخ شاهنشاهي را لغو نمود، کازينوها و کابارهها را تعطيل کرد، و برخي از مقامات را براي ساکت نمودن اعتراضات مردمي بازداشت کرد و ظاهراً به زندان انداخت.
پس از نماز عيد فطر در 13 شهريور57 ، با سازماندهي روحانيت مبارز تهران، يك راهپيمايي ميليوني بي سابقه تا آن روز، از تپه هاي قيطريه به سمت پيچ شميران برگزار گرديد. نظم و سازماندهي و حضور گستردۀ مردم در اين راهپيمايي طولاني و انبوه، نيروهاي امنيتي و انتظامي رژيم شاه را غافلگير ساخت. فرداي آن روز، روزنامه کيهان اين تظاهرات را «بزرگترين راهپيمايي سياسي ـ مذهبي تاريخ ايران» ناميد که شعار اصلي آن اين بود: «نهضت ما حسيني، رهبر ما خميني». در همين تظاهرات تدبير امام مبني بر جذب بدنة مأموران رژيم به انقلاب با راهبرد «گل در برابر گلوله»، در سطح وسيعي به نمايش گذارده شد. اکثر مردم با تبريک عيد فطر، نيروهاي نظامي و انتظامي مستقر در طول مسير را گلباران کردند. خبرگزاري فرانسه اين تظاهرات را نشانة ورود ايران به «تحول برگشتناپذير» توصيف نمود و آن را نمايش قدرت اسلام خواند. مشابه اين راهپيمايي در مقياس متناسب جمعيت هر منطقه در اکثر شهرستانهاي کشور برگزار شد.
دولت آشتي ملي اعلام کرد که برپايي تظاهرات ممنوع است و با متخلفان برخورد شديد خواهد شد. در 16شهريور، راهپيمايي بزرگ ديگري به دعوت روحانيت مبارز تهران برگزار شد. سيل عظيم مردم از نقاط مختلف شهر به راه افتاد و در ميدان آزادي به هم پيوست. در اين تظاهرات عليه شاه و آمريکا شعار داده شد و براي اولين بار اين شعار نيز در اين سطح وسيع جمعيت سر داده شد: «استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي». در قطعنامة پاياني اين راهپيمايي كه توسط آيتالله دکتر بهشتي قرائت گرديد بر رهبري امام در نهضت مردم ايران و آرمان تشکيل نظام اسلامي تأكيد شد. به هنگام متفرق شدن جمعيت در دستهجات پراکنده، ميان گروههايي از مردم اين شعار تكرار ميشد: فردا صبح، 8 صبح، ميدان شهدا. ميدان ژاله در شرق تهران قبلاً به علت به شهادت رسيدن تعدادي از تظاهرکنندگان در آن مکان، توسط مردم ميدان شهدا نامگذاري شده بود.
اما ناگهان بدون اعلام و اخطار قبلي و بر اساس تصميم شبانة شاه، در ساعت 6 بامداد جمعه 17 شهريور، دولت حكومت نظامي به مدت 6 ماه در شهرهاي تهران، قم، تبريز، مشهد، اصفهان، شيراز، آبادان، اهواز، قزوين، كازرون، جهرم و كرج برقرار كرد. سپهبد اويسي هم به عنوان فرماندار نظامي تهران منصوب شده بود. صبح آن روز سياه و فاجعهبار، قريب بيست هزار تن مردمي كه بسياري از آنان از اعلام حکومت نظامي بيخبر بودند و براي شركت در تظاهرات به ميدان شهدا آمده بودند، از زمين و هوا به گلوله بسته شدند و خيل انبوهي از مردم شهيد شدند. اين فاجعه که يادآور کشتار کور 15خرداد بود، درياي خون بين شاه و مردم را عميقتر ساخت و آتش خشم ملت را عليه رژيم سلطنتي شعلهور نمود. از آن به بعد گروهها و رجال ميانهرو و ليبرال که در صدد مصالحه با رژيم بودند و چارۀ کار را در اصلاحات و جلوگيري از انقلاب ميدانستند، ديگر مجالي براي خويش نميديدند و شانس موفقيتي نداشتند.
امام خميني طي پيامي با تجليل از شهداي 17 شهريور و دعوت مردم به ادامة مقاومت، شاه را مسئول مستقيم اين فاجعه معرفي کرد و در شرايطي که خطر يأس، تداوم مبارزه را تهديد ميکرد، عواطف و اميدواري خويش به پيروزي را اينگونه بيان نمود: «اي کاش خميني در ميان شما بود و در کنار شما در جبهة دفاع براي خداي تعالي کشته ميشد. ملت ايران مطمئن باشيد دير يا زود پيروزي از آن شماست».
اعتصاب در صنعت نفت ايران از 19 شهريور و از پالايشگاه تهران آغاز شد. دو هفته بعد دامنة اعتصابات به جنوب و پالايشگاه آبادان رسيد. موج دوم اعتصاب از 28 شهريور 1357، راه آهن، شبكه آب و برق، و بانك ملي را فراگرفت. موج سوم در 15 مهر با اعتصاب سراسري دانشگاهيان و فرهنگيان به اوج خود رسيد.
در اواخر مهرماه و در طي مراسم چهلم شهداي جمعة سياه، وابستگان رژيم شاه به مسجد جامع كرمان يورش بردند و با ضرب و شتم مردم بخشي از مسجد را تخريب نمودند و آتش زدند. در بسياري از شهرهاي ديگر نيز در اربعين 17 شهريور اجتماعات و تظاهرات متعددي برپا شد که اغلب آنها توسط مأموران رژيم شاه به خاک و خون کشيده شدند.
در همين ماه دولت عراق به درخواست شاه از امام خميني خواست كه يا به فعاليتهاي سياسي خود پايان دهد و يا خاك آن كشور را ترك گويد. امام ابتدا به سمت كويت رفت و پس از امتناع اين كشور از پذيرفتن ايشان، به پاريس هجرت نمود. در آنجا امكانات ارتباط با ايران و استفاده از رسانههاي بينالمللي بيشتر مهيا بود.
در 13 آبان سرکوب خونين اجتماع دانشجويان و دانشآموزان در دانشگاه تهران، به شهيد و مجروح شدن تعداد زيادي از آنان منجر گرديد. پخش گزارش حوادث خونين دانشگاه از تلويزيون حتي اندك مردم بدبين و مردد را نيز عليه رژيم شاه شوراند و فرداي آن روز همه را با خشم به خيابانها کشاند. تهران در 14 آبان 57 شاهد تظاهراتي متفاوت بود که در بخشهايي از آن گروهي از افراد با سوءاستفاده از خشم و احساسات پاک مردم، آنان را به حمله به بانکها و سينماها و اماکن عمومي تحريک ميكردند. گويا عوامل ساواک و برخي جناحهاي حکومت براي زمينهسازي روي کار آمدن يک دولت نظامي مايل بودند که تظاهرات مسالمتآميز مردم را به صورت شورش و آشوب جلوه دهند تا توجيه تبليغاتي کافي براي نظامي ساختن کامل کشور را فراهم سازند.
فرداي آن روز اعلام شد که دولت نظامي به نخست وزيري ارتشبد ازهاري جايگزين دولت آشتي ملي شريف امامي شده است. در پاسخ به تهديد و سرکوب دولت نظامي، به زودي موج جديدي از تظاهرات و اعتصابات در سراسر کشور آغاز گرديد. در آذر ماه با آغاز ماه محرم، که امام آن را ماه پيروزي خون بر شمشير ناميده بود، و پيوند خوردن تظاهرات با عزاداري حسيني، شور و فضاي تازهي ايجاد شد. تظاهرات شبانة اول محرم در تهران و بسياري از شهرستانها با رگبار گلولههاي مأموران رژيم شاه، تعداد زيادي شهيد و مجروح بر جاي گذارد. پيام امام در اين باره نيز بر مقاومت و عدم سازش با شاه تأکيد داشت.
مردم در مقابله با خطر کشتار شبانه، به ابتکار نويني دست زدند و در شبهاي محرم پس از اتمام مجالس عزاداري، بر روي پشت بامها فرياد الله اکبر سر ميدادند و براي اولين بار تظاهرات پشت بامي را ابداع کردند. اين نوع تظاهرات، فشار رواني سختي بر مقامات و مأموران رژيم وارد ميساخت و عملاً امکان مقابله با آن وجود نداشت. حتي خانواده شاه از اطراف کاخ خود صداي تکبير و مرگ بر شاه شبانه مردم را ميشنيدند.
نخست وزير نظامي در مجلس اعلام نمود که اين تکبيرهاي شبانه و صداي تيراندازيهاي بيهدف، واقعي نيستند و صداهاي ضبط شده بر روي نوار است که به کمک بلندگو پخش ميشود.
راهپيماييهاي سرنوشتساز ميليوني تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر57) در زماني كه دولت نظامي بر سركار بود، اتفاق افتاد. اين دو تظاهرات، عظيمترين راهپيماييهاي دوران انقلاب اسلامي محسوب ميشود. برخي از خبرگزاريها تعداد مردم شرکت کننده را که از شرق تا غرب تهران (ميدان آزادي) امتداد داشت، بين 3 تا 4 ميليون نفر گزارش نمودند. محمدرضا شاه، خود شخصاً با هليکوپتر بر فراز جمعيت به پرواز درآمد و براي اولين بار ميزان وسعت و فراگيري انقلاب را به چشم خويش مشاهده کرد. امام خميني در پيام خود اين دو راهپيمايي را رفراندم بزرگ عليه شاه توصيف نمود. همزمان با تهران در بسياري از شهرهاي ديگر نيز راهپيماييهاي انبوه و کم سابقه برگزار شد.
در سه روز خونين 9 تا 11 دي 57 تظاهرات گسترده مردم مشهد با کشتار وسيع مردم روبرو شد و صدها تن شهيد و مجروح شدند. اعتصاب و تظاهرات همچنان در اغلب شهرها ادامه داشت و امواج خروشان انقلاب به پيش ميرفت.
روز 13 دي ژنرال رابرت هايزر، معاون فرماندهي ناتو و فرستادة ويژة کارتر به ايران آمد. بعدها مشخص گرديد مأموريت او تلاش براي سوار شدن بر امواج تغييرات و حفظ منافع آمريکا و آمادگي براي انجام کودتا در زمان مناسب بود. بر اساس طرح آمريکا شاپور بختيار كه از رهبران جبهه ملي بود، به نخست وزيري منصوب شد. شوراي سلطنت تشكيل گرديد و شاه در 26 دي 57 به ظاهر براي استراحت رهسپار خارج از كشور شد. هايزر بايستي مانع خروج مقامات مهم سياسي و نظامي رژيم شاه ميشد و آنها را به حمايت از بختيار واميداشت و در صورت لزوم به کمک آنها نظام جمهوري سکولار مطلوب آمريکا را در ايران برپا مينمود.
پيش از فرار شاه از ايران، امام خميني در 22 دي 57 اعلام کرد براي هماهنگي مبارزات و طراحي دوران انتقالي به نظام جديد جمهوري اسلامي، شوراي انقلاب را تشکيل داده است. با تداوم تظاهرات و اعتصابها دولت بختيار نيز مرحله به مرحله عقبنشيني کرد و پس از ناکامي در ممانعت از بازگشت رهبر انقلاب به ميهن، مجبور شد به هواپيماي حامل امام و همراهان ايشان اجازة فرود در فرودگاه مهرآباد تهران بدهد.
در 12 بهمن، امام با استقبال بينظير مردم وارد كشور شد. در 16 بهمن، امام حكم نخست وزيري دولت موقت را براي مهندس مهدي بازرگان صادر كرد.19 بهمن، جمعي از همافران نيروي هوايي ارتش با امام بيعت نمودند. در 21 بهمن، امام به مردم رهنمود داد كه با ناديده گرفتن مقررات حكومت نظامي در خيابانها حضور داشته باشند و از انقلاب خويش حفاظت کنند. بعد از دو روز درگيريهاي محدود و پراکنده مردم براي تصرف مراکز انتظامي و نظامي و امنيتي، در 22بهمن57 ، رژيم سلطنتي پهلوي به طور کامل فروپاشيد و انقلاب اسلامي مردم ايران به پيروزي رسيد.
وابستگي، دربار، ساواک
وابستگي، اسناد روشن تاريخي نشان ميدهد که سلطنت پهلوي هم در پيدايش و هم در بقا متکي به بيگانه بود. بعضي از مظاهر اين اتکا و وابستگي عبارتند از:
.پيوند عميق رژيم شاه در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي و نظامي به آمريكا و ساير كشورهاي غربي.
.پيمان نظامي آمريكا و ايران در 1326 و عضويت ايران در پيمان نظامي بغداد متشکل از آمريكا، انگلستان، افغانستان، عراق و تركيه.
.ايجاد سازمان پيمان مركزي (سنتو) ايران با حضور پاكستان، تركيه، انگلستان و آمريكا در 1334 در برابر شوروي.
.تبديل ايران به ژاندارم منطقه خليجفارس بر اساس دكترين نيكسون، براي حفاظت از منافع غرب با ثروت و سرباز ملت ايران.
.تصويب و اجراي کاپيتولاسيون يا مصونيت قضايي مأموران آمريكايي در ايران.
.حضور بيش از چهل هزار مستشار و نظامي آمريكايي و سلطه آنها بر ارتش ايران.
.مداخلة نظامي ارتش ايران در استان ظفار عمان بنا به خواست غرب.
.استقرار پايگاههاي استراق سمع از شوروي براي آمريکا با بودجه و امکانات ايران.
. درگيري نظامي ايران در سومالي براي تأمين منافع آمريکا.
. تأمين سوخت اسرائيل به هنگام جنگ اعراب و اسراييل.
.ارسال تجهيزات نظامي از سوي ايران براي متحدان آمريکا در آفريقا.
.خدمات رساني اطلاعاتي و امنيتي به سازمانهاي جاسوسي آمريکا و انگليس و اسراييل و ساير قدرتهاي غربي.
.ارتباط نزديک و همكاري با رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي بر مبناي سياست آمريکا و انگليس و...
دربار پهلوي، در برگيرندة فرزندان رضاشاه، همسران و فرزندان آنها، و ساير بستگان شاه ميگرديد. بخش اعظم درباريان در فعاليتهاي غيرقانوني اقتصادي دست داشتند. داراييهاي دربار از هر راه ممکن افزوده ميشد: باقيمانده اراضي كشاورزي تصاحب شده به زور توسط رضاشاه، املاک و اراضي تصرف شده دوران حکومت محمدرضاشاه، بخشي از درآمد رسمي صادرات نفت و رشوههاي پشتپرده قراردادهاي نفتي، اخذ وامهاي کلان دولتي، حقالسهم رسمي يا پنهان معاملات کلان و تجارتهاي عمده در بخش دولتي و خصوصي، مشارکت در شبکههاي قاچاق اجناس عتيقه و خاويار و مواد مخدر، دايرکردن کازينوهاي بزرگ و هر نوع عمل نامشروعي که متضمن سود قابل توجه براي درباريان ميبود.
دربار همچنين محل خريد و فروش پستهاي نان و آب دار دولتي و دسيسهگري براي برکشيدن يا به زيرآوردن مقامات نيز محسوب ميشد و هر يک از اعضاي آن به تنهايي يا با مشارکت ديگران داراي عوامل و عناصر فرمانبر در سيستم حکومت بودند.
پس از شخص شاه و فرح، قدرت اصلي دربار که حتي گاهي شاه را نيز به چالش ميکشاند، خواهر دوقلوي محمدرضا يعني اشرف پهلوي بود که از اواخر دهة بيست آوازۀ تخلفات و قدرت طلبيهاي وي زبانزد داخل و خارج بود. اعضاي خاندان سلطنتي با توجه به نفوذ خود با بهرهگيري از رونق ناشي از بالارفتن قيمت نفت، مبالغ هنگفتي را با شرايط بسيار مناسب و حداقل بهره از بانكهاي دولتي وام ميگرفتند و در حوزههاي تجاري و صنعتي سرمايهگذاري ميكردند. در اوايل دهة 1350، خاندان پهلوي ثروتمندترين خانوادة سرمايهگذار ايران بودند. شاه مالك بسياري از سهام چندين كارخانة بزرگ بود. بقية اعضاي خانوادة سلطنتي و عناصر وابسته به اين خاندان، بزرگترين صاحبان اصلي و سهامداران شركتهاي بيمه، توليد سيمان، بافندگي و حمل و نقل، بانكداري، توليد آلومينيم، هتلداري و كازينوداري و غيره بودند.
آخرين منبع ثروت دربار پهلوي و يكي از مراكز غارتگر اموال و منابع ملي، بنياد پهلوي بود. اين بنياد سالانه بيش از 40 ميليون دلار از سرمايههاي ملت مظلوم ايران را از دولت كمك مالي ميگرفت و با اين پول نفوذ خود را در همة زواياي اقتصادي كشور گسترده ميكرد. در سال 1356 يعني سال آغاز زمزمههاي انقلاب اسلامي، بنياد پهلوي سهامدار اصلي 207 شركت از جمله 8 شركت استخراج معدن، 10 كارخانة سيمان، 17 بانك و شركت بيمه، 23 هتل، 25 شركت صنايع فلزي، 25 شركت كشت و صنعت و 45 شركت ساختماني بود. اين بنياد، يك منبع مالي عظيم براي خاندان سلطنتي و وسيلهاي براي نفوذ در بخشهاي كليدي اقتصاد و راهي براي خريد نخبگان سياسي، اقتصادي و فرهنگي كشور بود. بخش اعظمي از سرمايههاي اين بنياد تبديل به نقدينگي شد و در كوران انقلاب اسلامي به خارج از كشور منتقل گرديد و صرف طراحي كودتا، كمك به گروههاي مخالف جمهوري اسلامي و مردم ايران و كمك به حکومت هايي چون رژيم صدام و رژيم صهيونيستي براي مقابله با انقلاب اسلامي ايران شد.
«ساواك» که نام اختصاري سازمان اطلاعات و امنيت كشور بود، از اواخر 1335 كار خود را آغاز نمود. رئيس ساواك عنوان معاون نخست وزير را داشت و رئيس آن را شاه منصوب ميكرد. در شكلگيري و تقويت ساواك، آمريكا و انگليس و اسرائيل نقش عمده و اصلي داشتند. وظيفه اصلي اين سازمان حفظ امنيت رژيم سلطنتي، و سرکوب مخالفان و منتقدان شاه بود. از سال 1350، شهرباني، ژاندارمري و ساواك يك كميتة مشترك ضد خرابكاري تشكيل دادند. از آن پس بصورت دائمي در اذهان مردم ترس از دستگيري بخاطر مخالفت با شاه القاء ميشد تا در ساية رعب و وحشت حاصله کسي جرأت مبارزه عليه رژيم شاه را پيدا نکند. القاي ترس مفرط به تنفر عمومي از ساواك انجاميد. بخصوص آنكه به تدريج اعمال ساواك در شكنجه و كشتن مخالفان آشكار گرديد. هر 4 تن روساي ساواك از ابتدا تا انتهاي كار اين سازمان، كشته شدند. اولين نفر يعني تيمور بختيار توسط نيروهاي شاه (1349) در عراق ترور شد و سه تن ديگر يعني پاكروان، نصيري و مقدم توسط دادگاههاي انقلابي پس از پيروزي انقلاب اسلامي محاکمه و مجازات شدند.
اهداف و آرمانهاي انقلاب اسلامي
اسناد و مدارک روشن به خوبي نشان ميدهد که تمامي آحاد مردم مسلمان و آگاه ايران و رهبران مقبول مردم به خوبي مي دانستند كه در انقلاب، با نفي رژيم سلطنتي پهلوي چه چيزي را نميخواهند و چه چيزي را ميخواهند. البته روشن است كه درك اجمالي و يا تفصيلي مردم از آرمان هاي انقلاب اسلامي ايران بسته به سطح فكري و شناخت اجتماعي هر يك از اقشار جامعه متفاوت بود. اما همگان بر اين نكته واقف و متفق بودند كه اكثريت مردم مسلمان ايران؛ معنويت و آزادي و عدالت، استقلال و رشد و سعادت، و شكوفايي و عزت و سربلندي كشور خويش را در سايه تحقق ارزشها و احكام اسلام ناب محمدي(ص) جستجو ميكردند.
مطابق يک تحقيق دانشگاهي در سال 83، براساس تحليل محتواي شعارهاي مردم تلاش شده تا تصوير دقيقتري از اهداف انقلاب ارائه شود. مقطع زماني گردآوري اين شعارها از مهر 1356 تا شهريور 1360 انتخاب شده است چرا که بنا به فرض اين تحقيق در آن مقطع، هنوز انقلاب در جريان بوده و استقرار نيافته بود. در اين تحقيق از تمامي منابع مکتوب از جمله منابع چاپي و غيرچاپي و حتي مطالب نوشته شده بر روي ديوارها استفاده شده و آنچه که تحت عنوان شعار ثبت گرديده بود، استخراج گشته است.
از ميان آنچه گردآوري شده بود، حدود 4000 شعار انتخاب شد و مجموعه آنها به شش محور تقسيم گرديد: محور اول، شعارهاي مربوط به شرايط داخلي و وضعيت نامطلوب رژيم شاه، که حدود 20درصد کل شعارها را در برميگرفت. محورهاي بعدي، شعارهاي مربوط به اهداف، ارزشها و آرمانهاي انقلاب (18درصد) و شعارهاي مربوط به چگونگي سرنگوني رژيم (10درصد)، شعارهاي مربوط به مرحله بعد از به قدرت رسيدن انقلابيون، شعارهاي مربوط به شخصيتهاي انقلاب و در پايان، شعارهاي مربوط به مقامات خارجي را شامل ميشود.
در شعارهاي مربوط به اهداف، ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي، اهداف و ارزشهاي سياسي انقلاب 36درصد ، اهداف و ارزشهاي فرهنگي 49درصد و اهداف و ارزشهاي اقتصادي تنها 5درصد از اين شعارها را به خود اختصاص ميدادند.
به تعبير دکتر محمدحسين پناهي استاد دانشگاه و محقق اين تحقيق، اگر توزيع و تکرر شعارها را مبنا قرار دهيم، مشخص ميشود که مهمترين هدف انقلاب، در واقع اهداف و ارزشهاي فرهنگي آن است و در اين راستا، اهداف و ارزشهاي سياسي در اولويت بعدي قرار گرفته و در نهايت اهداف و ارزشهاي اقتصادي اولويت بسيار پاييني از خواستههاي مردم در شکلگيري انقلاب را به خود اختصاص داده است.
طبق اين پژوهش در اهداف و ارزشهاي فرهنگي انقلاب ، شعارهاي مطرح آنها، ارزش شهادت و جانبازي (41درصد)، اهميت دين اسلام و ضرورت توجه به آن (31درصد)، ارزش حجاب اسلامي (6درصد) مقدسات اسلامي (16درصد) و ساير ارزشها و هنجارهاي اسلامي (4درصد) را شامل ميشود.
همچنين نگاهي به ارزشهاي اقتصادي مطرح در زمان انقلاب، در قالب شعارهايي که بيان ميشد، نشان ميدهد نفي فقر و محروميتهاي اقتصاد و حمايت از طبقات محروم در اولويت نخست و مخالفت با سرمايهداري ظالمانه در اولويت بعد، مهمترين اهداف اقتصادي شکلگيري انقلاب اسلامي بوده است.
به استناد تحقيق ديگري در باره همان مقطع زماني انقلاب، با استفاده از کتاب صحيفة نور، سخنان امام خميني تحليل محتوا شده است. در مقايسهاي بين شعارهاي انقلاب، و گفتار و اعلاميههاي امام، انجام مشخص ميشود که اين دو سازگاري زيادي با هم داشته و بسيار بر هم منطبق بودهاند.
امام خميني در آذر 57 چنين اعلام نمود: «هدف ما، برقراري جمهوري اسلامي و برنامة ما، تحصيل آزادي و استقلال و سپردن اداره کشور به کارشناسان امين و حذف خيانتها ... و اصلاح قانون اساسي است.» (پيام امام 14/8/57)
چنان كه در بسياري از پيامها وسخنان امام به تلاش براي اجراي احكام مترقي و سعادت آفرين اسلام و تحقق عدالت و پيشرفت در همه زمينهها تأكيد شده است. همانگونه كه اشاره شد، آرمانهاي انقلاب اسلامي را از خلال شعارهاي مردم و پيامهاي امام خميني به خوبي ميتوان شناخت، آرمانهايي كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز به صورت اصول مدوّن درج شده است.
ميتوان اين اهداف و آرمانها را در سه دسته فرهنگي، سياسي و اقتصادي طبقه بندي نمود:
1- آرمانهاي فرهنگي و اجتماعي، مانند: ايجاد محيط مساعد براي رشد فضائل اخلاقي بر اساس ايمان و تقوا، مبارزه با مظاهر فساد و تباهي، بالا بردن سطح آگاهي هاي عمومي، آموزش و پرورش همگاني، تقويت روح بررسي، تتبع و ابتكار و تشويق محققان، رفع تبعيضات ناروا و ايجاد امكانات عادلانه براي عموم، ايجاد نظام اداري صحيح، تأمين حقوق همهجانبه افراد، توسعه و تحكيم برادري اسلامي، تدوين قوانين و مقررات مدني مناسب، برقراري حقوق مساوي براي مردم بدون توجه به قوم، قبيله، رنگ و نژاد، برخورداري همگان از تأمين اجتماعي، گسترش آزاديهاي قانونمند اجتماعي.
2- آرمانهاي سياسي، نظير: سرنگوني نظام استبدادي و وابستة سلطنتي و ايجاد حكومت مردمي و مستقل، ادارة امور كشور بر اساس اصل اسلامي شورا و دعوت به خير، نفي هرگونه ستمگري، ستمكشي، سلطهگري و سلطهپذيري، تأمين امنيت داخلي و نفي تفتيش عقايد، آزادي قانونمند نشريات، مطبوعات، اجتماعات و راهپيماييها، اتكاء به آراي عمومي در اداره كشور، طرد كامل استعمار و جلوگيري از نفوذ اجانب، محو هرگونه استبداد، خودكامگي و انحصارطلبي، تقويت كامل بنية دفاع ملي، تنظيم سياست خارجي مستقل، ايجاد روابط صلحآميز با دول ديگر، حمايت مقدور از مبارزه حق طلبانه ستمديدگان و مستضعفان در برابر مستكبران.
3- آرمانهاي اقتصادي، همچون: پايان بخشيدن به غارت بيتالمال توسط خاندان پهلوي و مقامات رژيم سلطنتي، صيانت از ذخائر و معادن زيرزميني، تلاش در راه پيشرفت تكنولوژيك، استقلال و خودكفايي اقتصادي، تأمين خودكفايي در علوم و فنون، پيريزي اقتصاد صحيح و عادلانه، تلاش در جهت ريشهكن كردن فقر و محروميت، تأمين نيازهاي اساسي مردم، تأمين شرايط براي اشتغال همگان، تنظيم برنامة اقتصادي كشور به نوعي كه موجب خودسازي و افزايش مهارت و ابتكار افراد جامعه باشد، جلوگيري از استثمار و بهرهكشي، منع اضرار به غير، انحصار، احتكار و ربا، منع اسراف و تبذير، جلوگيري از سلطه اقتصادي بيگانه بر اقتصاد كشور، تلاش براي افزايش توليدات كشاورزي و صنعتي، حركت در مسير عدالت اقتصادي و كم كردن فاصله طبقاتي، رسيدگي به روستاهاي كشور و محروميتزدايي از آنها.
دستاوردها
1- دستاوردهاي فرهنگي و اجتماعي، مانند: به وجود آمدن محيط نسبي خوب جهت رشد كمالات اخلاقي، زدودن اغلب مظاهر فساد از عرصه جامعه، ارتقاي نسبي سطح آگاهيهاي عمومي، ريشهكني بيسوادي، افزايش امنيت اجتماعي و قضايي در بسياري از موارد، رواج گونههاي مختلف ادبيات انسانساز اخلاقمدار، آموزنده، انقلابي و ديني، افزايش و رشد مطبوعات و نشريات مفيد و سازنده، اسلامي كردن اغلب مقررات مدني، جزايي و اقتصادي، گسترش و احياي تفكر ديني در اقشار مختلف فرهنگي و در اغلب سطوح اجتماعي، افزايش هماهنگي بين تعهد و تخصص در جامعه متخصصان كشور، همكاري ثمربخش اساتيد و پژوهشگران حوزه و دانشگاه، افزايش پانزده برابري ظرفيت دانشگاهها، مردمي شدن قواي مسلح و ايجاد بسيج، تلاش در جهت معرفي و تعميم الگوي زن مسلمان، افزايش تعداد و تنوع و توزيع جغرافيايي دانشگاهها، گسترش مراكز علمی و تحقيقی در همه زمينهها، افزايش و گسترش مدارس در همه مقاطع، جهش در محتوا و تعداد عناوين منتشره كتاب و گسترش كتابخوانی، ايجاد خودباوري فرهنگي و علمي، جهش در ابتكارات و نوآوريهاي علمي، دستيابي به عرصههاي فوق پيشرفته علمي از قبيل نانو تكنولوژي و شبيهسازي و ژنتيك و دانش هستهاي و...
در حوزة هنري و فرهنگي يكي از موارد قابل اشاره، سينماي ايران است كه به اذعان تمامي صاحبنظران، قبل از انقلاب به هيچ وجه در دنيا مطرح نبوده و به حساب نميآمده اما امروزه به عنوان يكي از جذابترين، صاحب سبكترين و جزو چند سينماي مطرح جهان قرار دارد.
موفقيت و دستيابي هرساله دانش آموزان ايراني به مقامات جهاني در المپيادهاي علمي در رشتههاي مختلفي همچون فيزيك، رياضي، شيمي، كامپيوتر و ... در رقابت با كشورهاي پيشرفته علمي يكي ديگر از شواهد رشد و توسعه علمي كشور در سالهاي پس از انقلاب است. رشد كمي دانشجويان كشور يكي ديگر از شاخصهاي توسعه علمي در سالهاي پس از انقلاب ميباشد. درحالي كه تعداد دانشجويان دانشگاههاي كشور قبل از انقلاب از مرز 150 هزار نفر تجاوز نميكرده امروزه اين تعداد به حدود دو ميليون و پانصد هزار نفر بالغ شده است.
همچنين در خصوص رشد سطح تخصص بايد اشاره نمود كشوري كه در سال 1356 با 33 ميليون جمعيت، نيازمند ورود پزشك از خارج (از كشورهايي همچون هند، بنگلادش و پاكستان و ...) بوده هم اكنون با جمعيتي بيش از دو برابر، پزشك مازاد دارد و خود به ديگر كشورها پزشك صادر ميكند. 2- دستاوردهاي سياسي، نظير: ريشه كني نظام استبدادي شاهنشاهي، استقرار نظام جمهوري اسلامي، استقلال سياسي و قطع سلطه و مداخله ابرقدرتها در سرنوشت كشور، تحقق الگوي نوين مردمسالاري ديني در ايران، شكلگيري گروهها و تشكّلهاي سياسي مختلف در عرصه رقابت سياسي، توسعه آزاديهاي قانوني، تلاش در مسير تحقق كامل پيوند دين و سياست، رشد سياسي و آگاهيهاي عمومي مردم، احياي روحية عزت و سرافرازي ملي در عرصه جهاني، دستيابي ايران به جايگاه قدرتمند منطقهاي و بينالمللي ، حركت در جهت تجديد حيات تمدن جهاني اسلام، تنظيم سياست خارجي و ارتباط با ديگر دولتها بر اساس اصول اسلامي عزت،حكمت، مصلحت و سياست نه شرقي، نه غربي، گسترش پيام انساني و آزاديبخش انقلاب و حمايت از مظلومان در عرصه بينالمللي، توجه بيشتر به جهان سوم و جهان اسلام در روابط خارجي، حضور قدرتمند و تأثيرگذار در مجامع و سازمانهاي بينالمللي و...
3- دستاوردهاي اقتصادي، همچون: افزايش صادرات غيرنفتي، كاهش صادرات نفتي به نسبت افزايش جمعيت و هزينهها، حركت به سمت كاهش اتكاء بودجه به نفت، تنوعبخشي به توليد ملي و نجات از اقتصاد تك محصولي، توجه گسترده به مناطق محروم و دورافتاده، تحول اساسي در امكانات و زيرساختهاي روستايي مانند بسط و توسعه فعاليتهای عمرانی و رفاهی در سطح روستاها از قبيل تأسيس خانة بهداشت، ساخت راه، حمام بهداشتی، برق، آب لولهكشی، تلفن و تأسيس مدارس تا سطح دبيرستان، جهش در توليدات كشاورزي و صنعتي متكي به فناوري بومي، پيشرفت در صنايع كشتيسازي، خودروهاي سنگين و سبك، و ماشينآلات كشاورزي، جهش و توسعه صنايع مستقل نظامي و دفاعي، پيشرفت در صنايع هوافضا و ساخت موشك و ماهواره و هواپيما، توسعه و بهبود چشمگير ارتباطات، جاده ها، راه آهن، فرودگاهها و بنادر، افزايش وسيع آموزش و تربيت نيروي انساني ماهر، افزايش چندين برابري سدسازي و نيروگاههاي آبي، توسعة صنايع مختلف سنگين و سبك، افزايش سهم گاز در تأمين انرژي و پوشش دادن صدها شهر و ميليونها نفر، افزايش و توسعة ظرفيت پالايشگاهها و صنايع گوناگون در حوزة نفت و گاز، خودكفايی در تأمين فرآوردههای نفتی عليرغم افزايش شديد مصرف و جمعيت، توسعة ظرفيت پتروشيمی و افزايش توليد آن تا بيش از بيست برابر، پيشرفت در عرصه فناوري اطلاعات، ساخت بومي كارخانجات تأمين سوخت هستهاي و نيروگاههاي اتمي، ساخت نيروگاههاي بادي و...
در حيطة صنايع نظامي، در حالي كه قبل از انقلاب تقريباً تمام تسليحات نظامي كشور از خارج وارد ميشد، هماكنون نه تنها اين نسبت تقريبا معكوس شده بلكه ايران در زمرة يكي از توليدكنندگان تسليحات پيشرفته نظامي در جهان قرار گرفته و توليدات خود را به بيش از 37 كشور جهان نيز صادر ميكند.
در حيطة صنعتي، كشوري كه قبل از انقلاب تقريبا تمامي كالاهاي صنعتي خود را از خارج وارد ميكرد و معدود كالاهاي ساخت داخل آن نيز عموماً از كيفيت و مرغوبيت پاييني برخوردار بود، هم اكنون در اكثر زمينهها خود به توليدكننده تبديل شده است و توليداتش نيز در بسياري از موارد، از جهت كيفيت و استاندارد قابل رقابت با مشابه خارجي ميباشد و در بسياري از صنايع مصرفي و کالاهاي واسطهاي به مرز خوداتكايي كامل رسيده است.
در حيطة كشاورزي و دامداري طبق آمار رسمي دولت در سال 1356، دولت ايران فقط توانايي تأمين مواد غذايي مردم خود براي 33 روز را داشته است و مجبور بوده باقي مواد غذايي خود را از خارج وارد كند. براي مثال مرغ را از فرانسه، تخممرغ را از اسرائيل، سيب را از لبنان، پنير را از دانمارك و ... وارد ميكرده لكن هماكنون علي رغم دو برابر شدن جمعيت، بيش از 300 روز در سال مواد غذايي خود را در داخل تأمين ميكند و در اكثر زمينهها خوداتكا شده است.
در بسياری از محافل و گفتگوها به هنگام بررسي وضع اقتصاد پس از انقلاب، مباحث به گرانی و تورم تقليل پيدا ميکند و قيمت اجناس و كالاهای اساسی، قبل و بعد از انقلاب با هم مقايسه میشود. در اين موارد تبعاً مخالفان، قيمت بالای كالاها و خدمات در شرايط كنونی را مهمترين دليل برای ناكامی اقتصاد پس از انقلاب میدانند، در مقابل موافقان، ضمن توجه به اين امر، به بسياري از تحولات اساسی اقتصادی و صنعتی استشهاد میكنند و از خدماترسانی به روستاها، افزايش توليدات صنعتي و پتروشيمي، گازرساني به بيشتر نقاط کشور، توسعه جادهها و راه آهن و فرودگاهها، افزايش سدسازي و بومي شدن فناوري آن، انرژي هستهاي، توان بازدارندۀ دفاعي و... سخن میگويند. در اين موارد بايستي به همه آثار و دستاوردهای سياسی و فرهنگی و اقتصادي انقلاب به طور جامع نگاه کرد و معدل گرفت و نبايد با اغراق در مورد گراني برخي کالاها ساير رهاوردهاي انقلاب مردم ناديده گرفته شود.
به اعتقاد بسياري از پژوهشگران، كارنامة عملكرد نظام جمهوري اسلامي، با توجه به تغييرات عمده شرايط و افزايش هزينهها و مشکلات كشور در سالهاي پس از انقلاب، با عنايت به حجم كارهاي انجام شده، مصداق كارآمدي نسبي است. به عنوان مثال، نيكي كدي نويسندة امريكايي و يكي از كساني كه وضعيت ايران در يكصد سال اخير را مورد مطالعه قرار داده است، عليرغم اشتباهاتي كه در تفسير بخشي از سياستهاي جمهوري اسلامي در اثر خود به نام بررسي ريشههاي انقلاب اسلامي، داشته است، در نوشتة آخر خود تحت عنوان «نتايج انقلاب ايران» نتوانسته از ذكر برخي تحولات چشمگير پس از انقلاب خودداري ورزد. او مينويسد: «در ايران، زمامداران اسلامگرا سياستهايي را به اجرا در آوردند كه در نهايت به توسعة يك جامعة سالمتر، آموزش ديدهتر و فرهيختهتر كمك كرد.»
معيارهاي ارزيابی نتايج انقلاب
بعضي از مردم به هنگام مواجهة روزمره با كثيری از وقايع و حوادث در وهلة اول با آنها فقط برخوردهای احساسی و عاطفی دارند تا آنجا كه در يك لحظه ممكن است تصور كنند، همه چيز در وضع مطلوب است اما در شرايطي ديگر کاملاً به عكس تصور کنند. براي اجتناب از اينگونه افراط و تفريطها بهتر است بر مهمترين ملاكها و شيوههاي ارزيابی نتايج انقلاب مروري داشته باشيم:
1- مقايسة نتايج و آثار با اهداف انقلاب، 2- مقايسه نتايج و آثار با امكانات دولت و كشور، 3- سنجش نتايج و آثار انقلاب با اهداف و امكانات به طور همزمان، 4- مقايسة وضع موجود با كشورهای پيشرفته، 5- مقايسة وضع موجود با قبل از انقلاب.
1- اهداف انقلاب اسلامی بعنوان ملاك ارزيابی: انقلاب اسلامی در همة ابعاد فردی و اجتماعی، داخلی و خارجی، سياسی و اقتصادی و فرهنگی، اهداف بسيار بلندی برای مردم و دولت ترسيم نموده است.
اين اهداف عمدتاً مأخوذ از قرآن و معارف پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) هستند كه در كلام امام خمينی و شعارهای مردم در دوران انقلاب متجلی شدهاند. اين اهداف در قانون اساسی بصورت رسمی و قانونی گنجانده شده و مجدداً به تأييد و تصويب امام و مردم رسيدهاند. طبعاً اين اهداف يكی از بهترين ملاكها برای سنجش وضعيت كنونی نظام و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب اسلامی هستند. همانگونه که قبلاً اشاره شد، اهداف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در اصل سوم قانون اساسی ترسيم شدهاند و هر فرد میتواند با مطالعة آنها و با اتكاء به اخبار و اطلاعات صحيح، نسبت به آثار و نتايج انقلاب اسلامی ارزيابی و قضاوت نمايد.
بر اساس تحقيق تخصصي و مشاهدۀ عمومي، میتوان اين واقعيت را مطرح كرد كه در بسياري از آن اهداف توفيقات نسبی حاصل شده و در پارهای ديگر عدم توفيقهايی ديده میشود، ولي جهت گيري کلي امور به سمت تحقق آنهاست. هيچگاه کسي اصل اهداف و ضرورت حرکت به سمت آنها را نفي نکرده است، هرچند بعضي از دولتها با تشخيص و توان خود مواردي را بهتر پيگيري نمودهاند و بعضي ديگر کوشيدهاند جامعيت و هماهنگي همة اهداف را بيشتر رعايت کنند. در مجموع ميتوان گفت كه اگر آثار و نتايج انقلاب با اهداف آن مقايسه شود نتيجة اميدوارکنندهاي حاصل میشود.
2- امكانات بعنوان ملاك ارزيابی: انقلاب اسلامی برای تحقق اهدافش و برآورده كردن خواستهها و نيازهای مردم چه امكاناتی در اختيار داشته است؟ اين پرسش، عقلايی است و در رشتههای علمی و معرفتی گوناگون به صور مختلفی متجلی شده است. مثلاً در علم حقوق و فقه میگويند: «تناسب حق و تكليف» يعنی اگر كسی تكليفی بر عهده داشت بايد متناسب با آن تواناييها و حقوقی داشته باشد تا بتواند آن تكليف را انجام دهد. در علم مديريت از «تناسب وظايف و مأموريتها با امكانات و اختيارات» سخن میگويند.
اصل سوم قانون اساسی نيز نكته فوق را ملحوظ داشته و چنين آورده كه: «دولت جمهوری اسلامی ايران موظف است برای نيل به اهداف مذكور در اصل دوم، همة امكانات خود را برای امور زير به كار برد» با توجه به وسعت و كثرت اهداف انقلاب اسلامی كه در اصل سوم بيان شده است، امكانات بسيار عظيمی بايد در اختيار قواي مسئول کشور باشد.
همانطور كه میتوان اهداف و نيازهای انقلاب و نظام را به دو دستة مادی و معنوی تقسيم نمود، امكانات نيز اعم از مادی و معنوی است. امكانات كيفی و معنوی را میتوان به اين شرح برشمرد:
1- ايمان و روحيه 2- اراده و عزم ملی 3- علم و عقل 4- زمان، و امكانات مادی را هم به اين شرح میتوان نام برد: 1- منابع طبيعی 2- سرمايه 3- دانش و فناوري 4- سيستمها و ساختارها.
از نظر معنوی میتوان پذيرفت كه انقلاب اسلامی امكانات عظيمی را آزاد و فراهم كرد. بنابراين برای تحقق اهداف بايد انتظار بالايی از آن داشت. اما چرا برخي از اهداف آنچنانكه بايد و شايد حاصل نشدهاند؟ در پاسخ بايد گفت اولاً امكانات معنوی عمدتاً شرط لازم برای تحقق اهداف هستند ولي شرط كافی نيستند بلكه بايد امكانات و ابزار مادی هم فراهم باشد. در بسياري از موارد امکانات مادي و معنوي لازم و ملزوم يکديگرند. ثانياً بخش زيادي از امكانات معنوی و بسيج عمومی مردم برای حضور و مشاركت، صرف دفع آفات و موانع انقلاب و حفظ اصل نظام و انقلاب و آب و خاك كشور شد، و تحقق اهداف را تحت الشعاع قرار داد. در واقع، مقاطعي پيش آمد که عملاً انرژي کافي مبتني بر امکانات معنوي چنان مستهلک شده بود که چيزي براي پي گيري اهداف باقي نمي ماند.
آشوبها و تشتتهای داخلی، محاصرة اقتصادی، حملة نظامی، تهاجم فرهنگی، امواج تروريسم، تفرقه و انحراف بعضي جريانهاي داخلي، آفات و موانعی هستند كه توان و انرژی فوقالعاده سنگينی برای دفع آنها صرف شده است و در نتيجه تحقق برخي اهداف دچار ركود و تأخير شدهاند.
يكی از مهمترين امكاناتی كه برای تحقق هر هدفی مورد نياز است، مقولة زمان و زمانبندی مقتضي است. بر اساس دانش و تجربه برای نيل به اقتصادی صحيح و عادلانه كه رفاه عمومي و رفع فقر را به ارمغان آورد و در زمينه كار و بهداشت و مسكن و تغذيه هيچ نوع محروميتی نباشد، حتی در صورت فراهم بودن همة امكانات مادی و معنوی، به چند سال زمان نياز است؟ مسلماً رسيدن به اين هدف، زمان خيلي زيادی نياز دارد.
اقتصاد سرمايهداری غرب که برای تحقق رفاه کنوني بعضي کشورها حداقل چند قرن ، زمان سپري كرده است هنوز در زمينة رفع فقر و بيکاري، بهطور كامل موفق نبوده و آمار حكايت از آن دارد كه دهها ميليون نفر در كشورهای مرفه غربی زير خط فقر زندگی میكنند. اقتصاد دولتی و سوسياليستي بلوک شرق نيز نزديك هفتاد سال برای ايجاد رفاه عمومي و رفع فقر تلاش كرد اما توفيق چشمگيری نداشت و سرانجام دستخوش فروپاشی و اضمحلال گرديد.
اصولاً برخی از اهداف مندرج در اصل سوم قانون اساسی، متخذ از قرآن و سنت میباشند و مكتب اسلام از صدر ظهور خود آنها را به عنوان اهداف و ايدهآلهای نوع بشر مطرح كرده است و در صورت فراهم بودن امكانات در هر عصر و دورهای، انسانها بطور نسبی میتوانند به آنها نائل شوند. بنابراين انقلاب اسلامی نيز با سي سال عمر و كمبود امكانات و هجوم آفات و موانع، راه درازی تا تحقق اهداف اصولی و كلان خود دارد. بنابر اين نكته مهم آن است كه حداقل مردم مطمئن باشند كه در مسير تحقق اهداف قرار دارند.
پس از بررسی امكانات كيفی و معنوی و نقش آنها در تحقق اهداف، اينك امكانات مادی و اقتصادی انقلاب اسلامی را بررسی میكنيم.
در باب اهميت امكانات مادی كافی است به اين نكته اشاره كنيم كه اي امكانات نه تنها برای تحقق اهداف و نيازهای مادی لازم و ضروری هستند، بلكه حتی پيشبرد اهداف معنوی و كيفی نيز نيازمند استفاده از ابزارها و امكانات مادی است. برای مثال بند 1 از اصل سوم قانون اساسی يك هدف كاملاً اخلاقی و معنوی است:
«1- ايجاد محيط مساعد برای رشد فضايل اخلاقی بر اساس ايمان و تقوی و مبارزه با كلية مظاهر فساد و تباهی».
بديهي است که مبارزه با كلية مظاهر فساد و تباهی نيازمند هزينه و آموزش و تشكيلات گستردهاي است و شناساندن و ترويج فضايل اخلاقی نيز مستلزم امکانات و هزينه است. ضمن آن که از بين بردن زمينههاي بسياري از ناراستيها و ترغيب مردم به تقويت فضايل، در گرو حل بسياري از مشکلات اقتصادي است. نيز وجود يك اقتصاد مولّد و عادلانه كه در آن انسانها مجبور نباشند برای رفع نيازهای مادیشان اخلاق و درستي را زير پا بگذارند، از پيش شرط های ايجاد محيط مساعد برای رشد فضايل اخلاقی است.
بنابراين نظام مولود انقلاب اسلامی با اهداف وسيع و متعالي، نيازمند امكانات مادی و اقتصادی بسيار گستردهاي است. پس به حکم عقل و انصاف، در ارزيابی آثار و نتايج انقلاب اسلامی بخصوص در ابعاد اقتصادی و رفاهی بايد ميزان ظرفيتها و امكانات اقتصادی و مادی موجود را مورد توجه قرار داد.
از سوي ديگر طی سي سال گذشته جمعيت کشور بيش از دو برابر شده است، پس به طور كمی نيازها دو برابر شده و موجب کاهش سهم امکانات محدود مي شود. همچنين از لحاظ كيفی نيازها و خواستههای مردم چند برابر شده است. زيرا: متأثر از شعارهای عدالتخواهانه و آرمانی انقلاب اسلامی، توقعات مردم از اين نظام بيشتر است، با دو برابر شدن جمعيت شهری و بالا و متنوع بودن الگوی مصرف زندگی شهری، افزايش انتظارات اجتماعي را به بار آورده است، و مبتني بر عدالت خواهي و امکان مقايسة سطح زندگي توسط راديو و تلويزيون، الگوی مصرف روستايی نيز همانند الگوي مصرف شهری شده است.
در شرايط کنوني نيز به رغم افزايش مقطعي قيمت نفت، به علت کاهش قدرت خريد دلار و گسترش بي سابقه عمليات عمراني در سراسر کشور و چند برابر شدن هزينههاي خدمات رساني به مردم و توسعه زيرساختها به همه نقاط کشور پهناور ايران، هنوز هم به نسبت جمعيت و هزينهها، امکانات دولت براي توسعه مطلوب کشور کافي نبوده است.
آنچه که تاکنون حاصل شده، معجزة اراده يک ملت است نه ناشي از معادلات معمول هزينه ـ فايده يا توسعة مبتني بر امکانات و سرماية کافي و مناسب. با اين تفاصيل، انتظارات و خواستههای مردم از لحاظ كمی و كيفی نسبت به سال آخر رژيم شاه چندين برابر شده است. بنابراين از لحاظ مفروضات نظريه سيستمها، اين حجم از توقعات و انتظارات كه به اين سرعت متوجه هر نظام سياسی شود میتواند بحرانزا و فلج كننده باشد. لكن طی اين سه دهه به دليل انعطاف و ظرفيت بالای انقلاب اسلامی، نظام به مشکلات ناشي از اين شرايط فائق آمده است. زيرا از يك طرف دولتها علیرغم اين مشكلات و كمبودها، با شدت و ضعف و کم و بيش، خدماترسانی خود را در حد مقدور افزايش دادهاند و از طرف ديگر مردم بخاطر مشروعيتی كه برای نظام متعلق به خودشان قائل هستند، کوشيدهاند تا حد مقدور خواستهها و انتظارات خود را كنترل کنند.
در سالهاي گذشته، توليد نفت نسبت به رژيم شاه، نصف شده است كه اين امر خودش از اهداف انقلاب اسلامی بود. زيرا نفت يك مادة معدنی تجديدناپذير و تمام شدنی است كه امام معتقد بود بايد توليد آن حساب شده و محدود باشد تا نسلهای آينده نيز از درآمد نفت و انرژی سوختی آن بهرهمند باشند.
اما طی اين مدت مصرف داخلی نفت چند برابر شده است. اين افزايش از نظر ارزيابی آثار و نتايج انقلاب حاوی علايم و پيامهای خوب و بد است: از يك طرف نشان میدهد كه نفت در سطح وسيع و بين اقشار مردم توزيع میشود، و از طرف ديگر حاکي از اين واقعيت نيز هست که نفت به صورت غيربهينه مصرف میشود. همچنين آمار و قرائن نشان ميدهد كه توزيع و مصرف اين مادة ارزشمند همراه با يارانة دولت، ناعادلانه است و سهم يك فرد مرفه و متمول شهری از يارانههای دولتی دهها برابر يك فرد روستايی و چندين برابر بخش زيادي از مردم است.
در اينجا برای ارزيابی آثار و نتايج انقلاب اسلامی، از منظر امكانات، میتوانيم به اين نتيجه برسيم كه: با توجه به امكانات بالنسبه محدود مادی و افزايش مشکلات و تقاضاها، با اذعان به وجود و حتي در مواردي افزايش مشکلات مردم، آنچه كه در زمينه تحقق اهداف و خواستههای مادی مردم صورت گرفته است، مثبت، رو به پيشرفت، قابل توجه و اميدوارکننده میباشد.
3-تلفيق اهداف و امكانات در ارزيابي: معمولاً بعضي از مردم آثار و نتايج انقلاب را با ملاك اهداف و نيازهای خود میسنجند كه در اين صورت چون برخي از اين اهداف و نيازها چنانكه بايد و شايد محقق نشدهاند، نمره خوبي به دستاوردهاي انقلاب نمیدهند. از سوی ديگر دولتها و ساير قواي مسئول كه طبق قانون اساسی مكلف به تحقق اهداف انقلاب اسلامی اند، عملكرد خود را با توجه به امكانات مادی كه در اختيار داشتهاند میسنجند و نظر به تنگناها و مشكلاتی كه از اين بابت وجود داشته، قاعدتاً نمره بالايی به خود میدهند و آثار و نتايج انقلاب را عمدتاً خوب و بالا ارزيابی مینمايند.
بنابراين دولت و بخشهايي از مردم به دليل تفاوت ملاك، ارزيابيهای متفاوتي از آثار و نتايج انقلاب دارند. براي رفع اين تفاوت شايسته است به ملاك مشترک عالمانه و منصفانهاي رجوع كنيم. برای ارزيابی رهاوردهاي انقلاب بهتر است از هر دو ملاك اهداف و امكانات به صورت تلفيقي و توأمان استفاده شود.
اگر ملاك تلفيقی مورد قبول واقع شود از يك سو آحاد ملت تلاش میكنند همة ظرفيت و توانهای بالقوۀ خود را فعال سازند و از سوی ديگر تا حد ممكن مطالبة نيازها را بر مبناي اولويتبندي واقعبينانه، پيگيري کنند. ههة دولتها و ساير مسئولان نيز همچون دولت کنوني که واقعاً شايستة صفات تلاشگري، پرکاري، مردم مداري، خدمتگذاري و آرمانخواهي است، خواهند کوشيد ضمن توزيع عادلانه امكانات محدود، به مطالبات فوري و مهم اکثريت مردم بيشتر توجه نمايند، و اعتماد و مشاركت عمومی را در رويارويي با محدوديتها و تنگناها جلب کنند.
4- مقايسه با كشورهای پيشرفته: مانند ديگر انقلابها، انقلاب اسلامی ايران نيز تلاشی بود برای تغيير اساسي وضع موجود (نظام شاهنشاهی) و برقراری وضع مطلوب (جمهوری اسلامی). يكی از ملاكهايی كه میتواند معلوم كنند كه انقلاب در تحقق مدينة فاضله و جامعة آرمانی خود به چه نتايجی رسيده، وضعيت و موقعيت كشورهای موسوم به پيشرفته و توسعه يافته است. اين كشورها در نظر برخي از افراد، الگوی توسعه و تحول هستند و از دريچة تبليغات انبوه رسانهها اينك در مرحلهای از ثبات و رفاه محسوب ميشوند كه به معيار سنجش تبديل گشتهاند. بسياری از افراد غرب رفته يا غرب ناديده، دانسته يا ندانسته، به عمد يا غيرعمد از آسايش و رفاه و امنيت و... آن کشورها سخن میگويند. اغلب رسانههای گروهی داخلي نيز به همين سبك، با نمايش زندگی مردم آن سامان، مخاطبان خود را به مقايسة وضع ايران با آن كشورها سوق میدهند، که نتيجة اين مقايسه نيز كم و بيش روشن است.
اما برای استفاده از اين ملاك و معيار، در سنجش و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب و عملكرد نظام، حتماً بايد به چند نكته توجه داشت تا نتيجة سنجش، عالمانه و منصفانه باشد:
اولاً كشورهای پيشرفته و مرفه اقتصادی و صنعتی طی چه زمانی، طی چه مراحلی و با چه امكاناتی به وضع موجود فعلی رسيدهاند؟ از لحاظ نظری و فكری و فرهنگی و علمی، آنها حداقل اين مسير را از 5 قرن قبل و از زمان رنسانس آغاز كردهاند و از لحاظ علمی، فنی و تكنولوژيك و از لحاظ اداری و سياسی و حقوقی، اين مهم را از دويست سال پيش با انقلاب فرانسه شروع نمودهاند.
با اين شاخصها، مقايسه انقلاب سي سالة ايران با آنها وجهی نداشته و فعلاً زمان براي چنين مقايسهاي زود است.
ثانياً مهمترين هدف و غايت دولت و تمدن نوين غربی، ايجاد بهشت روی زمين بود. اين هدف در ضديت با فرهنگ و سلطه كليساي قرون وسطی بود كه بطور افراطی و بیتوجه به نيازهای مادی، انسانها را دعوت به ترك دنيا و تقرب به يك خدا و آخرت آلوده به خرافات مینمود. در حالی كه انقلاب اسلامی هدف غايی و نهايیاش، تأمين سعادت دنيا و آخرت و حصول معنويت با بهرهمندي از نعمات مادي پروردگار و تقرب به خدای متعال است. البته به طور واقعی و متعادل، اقتصاد و نيازهای مادی به عنوان وسايل و ابزار رشد و کمال، ارزش دارند، و ساختن آخرت در مزرعة دنيا صورت میپذيرد.
حال بايد ديد كه پس از پانصد سال بهشت موعود زميني غرب چيست و به چه بهايی به دست آمده است؟ و چشمانداز آيندة آن چيست؟ مهمترين هزينه و پيامد اين بهشت روی زمين و جامعة مادی و رفاهی، آلودگی و تخريب شديد اخلاق و هويت انساني و محيط زيست اجتماعي و طبيعي، بوده است. يعنی بهشت طبيعت و فطرت مبدل به جهنم میشود تا بهشت خيالي جامعه مدرن حاصل شود. اينك تمدن غربی با اين سؤال اساسی مواجه است كه آيا آنچه را كه از دست داده و چشمانداز ترسناكی كه از اين رهگذر برای آينده وجود دارد، نسبت به آنچه كه به دست آورده میارزد يا خير؟
اين بهشت روی زمين به بهای استعمار و استثمار و عقب ماندگی جهان سوم حاصل شده است، و در حال حاضر فقط بخشي از 15 درصد جمعيت جهان كه در نيمكرة شمالی هستند از مواهب اين بهشت كاذب مادی برخوردار هستند كه در آنجا نيز بسياري از مردم در مرز يا زير خط فقر زندگی میكنند.
بنابراين استفاده از ملاك كشورهای پيشرفته برای سنجش و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب جای ترديد و تأمل دارد. چون غايت فرهنگ و ارزشهاي آنها ماديت و اصالت منافع فردي است، در حالي كه غايت انقلاب اسلامی سعادت توأمان مادي و معنوي است.
5- مقايسة پس از انقلاب با قبل از انقلاب: يكی از رايجترين شيوههای سنجش و ارزيابی آثار و نتايج انقلاب، مقايسه با قبل از انقلاب میباشد. اما بخش عمدهای از جمعيت جوان كشور خود شخصاً نظام پيشين را مشاهده و تجربه نكردهاند، و شايد دقيقاً ندانند و درنيابند كه چرا نسل قبل، دست به انقلاب زده است. اين نسل، وضعيت موجود نظام را با انتظارات و توقعات و آرمانهای خودش میسنجد و بعضاً ممكن است وضعيت مادی زندگی غربی تبليغ شده در رسانهها را الگوی ارزيابی و سنجش قرار دهد.
اما نسلی كه شرايط قبل از انقلاب را درك و لمس كرده و خود در وقوع و پيروزی انقلاب نقشآفرينی كرده، تحت چه شرايط و ضوابطی قبل و بعد از انقلاب را مقايسه میكند؟
عمدة اين نسل، زحمات و لطمات انقلاب و جنگ را صبورانه و داوطلبانه به اميد تحقق اهداف و آرمان های والاي انقلاب تحمل كردهاند و بسياری از نتايج اقتصادی، سياسی و فرهنگی نظام را مثبت تلقی كرده و عملكردها و روندها را در راستای تحقق اهداف میدانند. اما در عين حال از برخی مسايل رنج میبرند و از يك حکومت الهی و مردمی بسيار بيشتر انتظار دارند.
اما بسياری از اينان آثار و دستاوردهای سياسي، معنوی و فرهنگی، و حتي اقتصادي انقلاب را آنقدر زياد و روشن میبينند كه معتقدند با تمام مشکلات، خسارات و هزينههای مادی و غيرمادي كه تا كنون به نظام تحميل شده، اين دستاوردها بسيار ارزشمند است.
بسياري از پژوهشگران بر آنند كه ايران از نظر فردی و اجتماعی، اقتصادی و سياسی و فرهنگی، داخلی و خارجی، طی سه دهۀ گذشته تحولات وسيع و عميق و عمدتاً مثبتی را حاصل كرده است. لكن شدّت حبّ و بغضهای موافقان و مخالفان و غوغای طبيعی انقلاب و جنگ تا كنون مانع از آن بوده كه اين امر بطور عالمانه و دلسوزانه و نقادانه بطور روشن و دقيق، تحقيق و تبيين شود.
اگر مبتنی بر اطلاعات وسيع و عميق و به مدد ملاكهای علمی و عينی آثار و نتايج انقلاب اسلامی را بررسی كنيم مشاهده میشود كه اهداف زيادی محقق شده و اهداف زيادی هم در راستای تحقق هستند.
به اميد تحقّق تمامي آرمانهاي انقلاب اسلامي . انشاء الله
منبع: همشهری
/خ
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}